Abstract:
زیرساختهای نظری، نقش تعیینکنندهای در هویت علوم، بهویژه در روششناسی آن، دارند. این مسئله درباره علوم انسانی نیز صادق است. مبانی علوم انسانی به چند دسته تقسیم میشود که زیرساختهای انسان- جامعهشناختی از جمله آن است و از میان مبانی جامعهشناختی، نوع نگاه در باب ماهیت امور انسانیاجتماعی، به مثابه مبنای نظری، نقش تعیینکنندهای در روششناسی علوم انسانی خواهد داشت. سه پارادایم غالب علوم انسانی، با توجه به نوع تلقیای که از انسان، جامعه و امور اجتماعی دارند، روششناسی خاصی را در این حوزه رقم میزنند. در مقابل، بر اساس منظومه فکری اسلام، نگاه دیگری به ماهیت و هویت جامعه و امور اجتماعی وجود دارد که ضمن تفاوت اساسی با پارادایمهای یادشده، برآیند و امتدادهایش را میتوان در روششناسی علوم انسانی اسلامی نشان داد. در این مقاله میکوشیم با روش تحلیل عقلی، ضمن بررسی انتقادی دیدگاههای پارادایمهای سهگانه درباره ماهیت امور اجتماعی، به دلالتهای روششناختی این مبنا در علوم انسانی، بر اساس منظومه فکری اسلام، بپردازیم.
Theoretical underpinnings play a determining role in identity of sciences, especially in methodology. This is also true about humanities. Theoretical foundations of humanities can be divided into some categories amongst which are sociological-anthropological infrastructures. Yet, within sociological foundations, the view toward the nature of human-social affairs, which serve as theoretical basis, possess a determine role in methodology of humanities. Considering the angle of look toward human, society and social affairs, three dominant paradigm in humanities determine the methodology in this discipline. Contrary to them, in Islamic intellectual system, another view toward nature and identity of society and social affairs exist that, in addition to radical contrast with the mentioned paradigms, has results and implications in Islamic methodology of humanities. The current research adopts a rational analysis method and in addition to critical analysis of the triple paradigms on nature of social affairs, investigate the methodological implications of the current underpinning in humanities on the basis of Islam’s intellectual system.
Machine summary:
در مقابل ، بر اساس منظومه فکري اسلام ، نگاه ديگري به ماهيت و هويت جامعه و امور اجتماعي وجود دارد که ضمن تفاوت اساسي با پارادايم هاي يادشده ، برآيند و امتدادهايش را مي توان در روش شناسي علوم انساني اسلامي نشان داد.
ين رويکرد اصول و مباني مختلفي دارد، از جمله : انحصار واقعيت در جهان طبيعي (طبيعت گرايي و ماترياليسم هستي شناختي ) ( ,٣٥٣ ,٣١٤-٣١١ :٢٠٠٧ ,others &Gabbay ;٥٠-٣٥ :١٩٩٥ ,See: Armstrong ٥٥٥-٥٢٨؛ عباسي ، ١٣٨٩: ٣١-٤٤)، طبيعت ، تنها منبع شناخت (طبيعت گرايي معرفت شناختي ) ( Gabbay ٣٣٤-٣٨٠ :٢٠٠٧ ,others &)، آزمون پذيري گزاره هاي علمي ( ,Carnap ,١٨٦-١٨١ :٢٠٠٧ ,others &Gabbay ٤٧١-٤١٩ :١٩٣٦)، تفوق علم بر حوزه هاي ارزشي و فرهنگي ، قابل اندازه گيري بودن ، تبيين و پيش بيني به عنوان هدف تحقيق ، نظام مندي علي طبيعت ، امکان کشف نظام يافتگي طبيعت ، برخورداري پديده هاي طبيعي از علل طبيعي و نظاير آن (خرمشاهي ، ١٣٧٨: ٤؛ يمان ، ١٣٩١: ٦١-٦٢).
همچنين ، چون انسان و جامعه به عنوان موضوع علوم انساني ، بخشي از طبيعت به شمار مي رود، در اين پارادايم هدف علوم انساني ، يافتن نظم قانون وار و علي به منظور تصرف در اجتماع و معيشت انسان ها است ؛ لذا فقط با اتکا به روش تجربه و مشاهده مي توان قوانين و اصول حاکم بر زندگي و سازمان اجتماعي انسان ها را کشف کرد و هر مسئله اي که نتوان با منطق تجربۀ عيني اثبات کرد، بي معنا خواهد بود (ميرزايي، ١٣٨٦: ١١٥ حسني ، ١٣٨٥: ٩٥؛ ٢٣ :١٩٧٠ ,Timasheff).