Abstract:
استبداد شرقی به همراه فئودالیسم، شیوه تولید آسیایی و پاتریمونیالیسم از جمله نظریههایی هستند که سعی در تعمیم گزارههای عام خود به تاریخ ایران را دارند. خاستگاه پیدایش این نظریهها ایران نیست و مسائل خاص اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران را در نظر نمی گیرند. اگر چه شباهتهایی میان استبداد شرقی و دورههایی از تاریخ ایران وجود دارد، اما مسائلی نیز از دید آن پنهان مانده است. به ویژه در نقاط خشک و حاشیههای کویر مثالهای نقض آن را میتوان یافت. قنات و بنه الگوهای زیست متفاوتی را ایجاد کرده بودند که پیامد آن تمرکززدایی و پراکندگی بود که عکس ایده اصلی ویتفوگل در کتاب استبداد شرقی است. در این مقاله کوشش خواهیم کرد تا با بازخوانی تطبیقی کتاب استبداد شرقی ویتفوگل و با استفاده از منابع تاریخی و تحقیقات مردمشناسی، به کشاورزی، شیوههای آبیاری و ساخت سنتی همکاری در قالب بنه و تاثیر آن بر زیست و زندگی انسان ایرانی بپردازیم
Oriental despotism along with feudalism, Asian mode of production and patrimonialism are among the theories that try to generalize their general statements to the history of Iran. The origins of these theories are not in Iran and do not address the specific social and cultural issues of Iranian society. Although there are similarities between Oriental despotism and periods of Iranian history, But also there are some issues that are hidden from its view. Especially in the arid and marginal parts of the desert can be found counterexamples. Qanat and Boneh had created different life patterns that the result was a decentralization and dispersion, which is the main idea of Wittfogel in the book of Oriental despotism. In this paper, we will try with use of comparative review of Oriental despotism book from Wittfogel and by using historical sources and anthropological research, to address the agriculture, irrigation practices and traditional construction of coopration in the form of Boneh and its impact on the lives and life of Iranian humans.
Machine summary:
در اين مقاله کوشش خواهيم کرد تا با بازخواني تطبيقي کتاب استبداد شرقي ويتفوگل و با استفاده از منابع تاريخي و تحقيقات مردم شناسي، به کشاورزي، شيوه هاي آبياري و ساخت اجتماعي ياريگري در قالب بنه و تأثير آن بر زيست و زندگي انسان ايراني بپردازيم .
توجه به شرق و پرداختن به آن و تلاش براي توضيح دادن شرق و از جمله ايران ، نظر انديشمنداني همچون ارسطو٥، آدام اسميت ٦، مونتسکيو٧، هگل ، مارکس ٩، انگلس ١٠، وبر و 11 8 ويتفوگل ١٢ را به خود جلب کرده و هر يک به فراخور بضاعت شناختي و علمي خود در مورد آن پيش فرض ها و فرضيه هاي گوناگون و متفاوت از يکديگر ارائه داده اند که اين خود، دليل بر سستي و ناهمواري بينش آنها نسبت به يک نظريۀ کلي و به دقت تعريف نشده است .
در اين ميان ، جواد صفينژاد با تحقيقات گسترده اش در زمينۀ «بنه » و «قنات »، آثار مهم ديگري را نيز همچون «بنه : نظام هاي توليد زراعي جمعي قبل و بعد از اصلاحات ارضي»، «نظام هاي سنتي آبياري»، «اسناد بنه »، «کاريز در ايران و شيوه هاي سنتي بهره گيري از آن » را نگاشته است که در اين پژوهش ، مورد توجه ما قرار دارد.
در اين مقاله ، تطبيق بين دو حوزة معرفت برون زا و معرفت درون زا مورد توجه ما قرار دارد، منظور از معرفت برون زا در اينجا، نظريۀ استبداد شرقي ويتفوگل و منظور از معرفت درون زا، به طورخاص مونوگرافيها و داده هاي مردم شناسي و هم چنين کتاب ها، مقالات و اسناد قابل رجوعي که توصيف کننده و دربردارندة نظام اجتماعي پيرامون کاريز و بنه است ، ميباشد.