Abstract:
علوم در جهان اسلام بیش از هزار سال سابقه حیاتی مداوم و منظم دارند و متفکران مسلمان از صدر
اسلام تاکنون, مسائل و پدیدههای اجتماعی جوامع خود را با رویکردها و روشهایی گوناگون بررسی
و مطالعه کردهاند. آنان به پرسشهای مهمی در موضوعات کلان, مانند رابطه فرد و جامعه پرداختهاند
و از این منظر، پاسخهایی را نیز برای مشکلات مردمان عصر خود ارائه دادهاند. در این میان، رویکرد
عرنانی به دلیل قرار گرفتن در محل تلاقی رویکردهای مختلف عقلی, نقلی و شهودی، که به لحاظ
نظری سبب پختگی و جامعیت شده است. و همچنین به دلیل حضور طولانی این اندیشهها در تاریخ
تمدن اسلامی, ظرفیت منحصربهفردی را در جهان کنونی از خود بروز میدهد؛ در جهانی که معضل
روششناسی دراندیشههای مدرن, حتی جامعهشناسی را با بحران هویت روبهرو کرده است.
عرفان اسلامی در یک تقسیمبندی» به نظری و عملی تقسیم میشود. عرفان نظری به تبیین
هستیشناسی و انسانشناسی عارفان میپردازد و عرفان عملی, مراحل مختلف سیر الی اللّه و رسیدن
به حقیقت مطلق را به عارفان مینماید. عرفان نظری با استفاده از ظرفیتهای رویکرد عقلی در کنار
توجه به تجربه بشری و نصوص دینی بهعنوان بالااترین مراتب شهود ممکن برای انسان» چینش
نظام هستی و نقش انسان کامل را در آن تبیین میکند و روششناسی متناسب با مبانی خود را به
ارمغان میآورد. عرفان عملی نیز با تاکید بر تمام ساحتهای وجودی انسان و در نظر گرفتن نیازهای
اساسی او با رویکردی انتقادی کنشهای اجتماعی انسانی را تحلیل میکند و میکوشد انسان را به
رهاییبخشی حقیقی و آزادی از تمام عناصر محدودکننده حقیقت انسان برساند. دراین مقاله بر آنیم
تابابررسی مبانیهستیشناختی و معرفتشناختنی عرفان نظری و عملی, به واکاوی ظرفیتهایاین
اند یشه و رویکرد در فرایند شناخت و بازخوانیاندیشه اجتماعی در مواجهه با مسائل جامعهشناختی
عصر حاضر بپردازیم.