Abstract:
هدف از این مقاله تبیین تکامل رشته روابط بین الملل در ایران، پیش و پس از انقلاب است. برای نیل به این هدف از متغیرهای جامعه شناختی، اقتصادی و تاریخی بهره گرفته خواهد شد. این مقاله این فرضیه را به آزمون میگذارد که اگرچه نظریه ها و روش شناسیهای روابط بینالملل تقریباً هیچ تأثیری بر شیوه تعریف جمهوری اسلامی از نظام جهانی و نیز عملکردش در حوزه روابط خارجی نداشته است اما نفوذ امروزه آن در میان دانشجویان و جامعه دانشگاهی بی سابقه است. این مقاله چنین نتیجه میگیرد که علوم سیاسی و روابط بینالملل در فراهم نمودن اطلاعاتی خام درباره جهان و ارائه دانشی درباره چگونگی تغییر و تحول کشورها و اینکه ایران چه میتوانست از آن کشورها بیاموزد، نقشی مهم ایفا خواهد کرد
The aim of this paper is to explain how the field of International Relations evolved in Iran before and after the Islamic Revolution. Sociological, economic, and historical variables are presented to set out this evolution. It analyzes the hypothesis that although IR theories and methodologies have had almost no effect on the way in which the Islamic Republic defines the global system and perform its foreign relations, its influence today among students and academic community is unprecedented. The paper concludes that political science and IR will play a key role in providing raw data about the world and introducing knowledge on how other countries are being transformed and what Iran could learn from them.
Machine summary:
اين مقاله اين فرضيه را به آزمون ميگذارد که اگرچه نظريه ها و روش شناسيهاي روابط بين الملل تقريبا هيچ تأثيري بر شيوه تعريف جمهوري اسلامي از نظام جهاني و نيز عملکردش در حوزه روابط خارجي نداشته است اما نفوذ امروزه آن در ميان دانشجويان و جامعه دانشگاهي بي سابقه است .
فصل حاضر اين فرضيه را آزمون ميکند که اگرچه نظريه ها و روش شناسيهاي روابط بين الملل تقريبا هيچ اثري بر شيوه تعريف جمهوري اسلامي از نظام جهاني و عملکرد روابط خارجياش ندشته است اما نفوذ امروزه آن در ميان دانشجويان ، جامعه روشنفکري و مردم علاقه مند بي سابقه است .
اين فصل نتيجه ميگيرد که همزمان با اينکه ايران در حوزه هاي اجتماعي و سياسي دستخوش تغيير ميشود، علوم سياسي و روابط بين الملل نه تنها در فراهم کردن اطلاعات خام درباره جهان ، بلکه همچنين با ارائه دانشي درباره اينکه چگونه کشورها در حال تغيير شکل هستند و اينکه ايران چه ميتوانست از آنها بياموزد، نقشي بيشتر ايفا خواهد کرد.
در حاليکه دانشمندان خصوصا در ايالات متحده پاراديم هاي اثبات گرايانه نويني در روابط بين الملل ايجاد کردند و به مباحثات روش شناسانه پيچيده اي در واقع گرايي، ايده آليسم ، رفتارگرايي و جهان شمولي پرداختند، نظام دانشگاهي ايران سنتي باقي ماند و علاقه اي به رويکردهاي نوين نشان نداد.
علاوه بر آن ، اين طور فرض شده است که علوم سياسي و روابط بين الملل تنها رشته هايي هستند که دانشجويان و دانشگاهيان از طريق آن درباره توسعه در سراسر جهان ميآموزند، آنها به شيوه اي بهتر مجهز ميشوند تا کشور خودشان را در يک چشم انداز مقايسه اي درک کنند.