Abstract:
یکی از اقدامهای پهلوی اول یکسان کردن پوشش مردان بود. این اقدام بهسبب گستره شمول و شیوه اعمال آن، مشکلاتی را برای روحانیان ایجاد کرد. در این جستار با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی نگرش علمای فارس نسبت به قانون «متحدالشکل نمودن البسه» و مشکلهای حاصل از آن میپردازیم. با اعمال فشار کارگزاران پهلوی بر علمای فارس، جهت خلع لباس، آنها اجازه حضور در محافل مذهبی و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی را از دست دادند و در تنگنای محدودیتهای اقتصادی و اجتماعی قرار گرفتند. در این شرایط، علمای فارس در واکنش به این قانون درصدد احقاق حق خود از طریق نهادهای وقت، چون وزارت داخله و مجلس شورای ملی برآمدند که در بسیاری از موارد به سرانجام نرسید. برخی هم از طریق نوشتاری به مبارزه با آن قانون پرداختند که معمولا به حبس و تبعید آنان انجامید.
One of the developments during the reign of Reza Shah was the unification of men’s cloths. This article discusses the attitude of religious leaders of Fars toward the law of “uniformization of men’s cloths” and its problematic consequences. Under the pressures of Pahlavi officials on the religious leaders of Fars to defrock them, they lost the chance of presence in religious circles and social and political activities and consequently put in social and economic hardships. In these conditions and as a reaction to this law, religious leaders of Fars tried to adjudicate their rights through Interior Ministry and National Consultative Assembly that in most cases had no outcome. Some of them showed their objections to this law by writing that finally resulted in their imprisonment and exile.
Machine summary:
درباره موضوع اين مقاله ، پيشتر پژوهش هايي صورت گرفته است ؛ براي نمونه محمدحسين منظورالاجداد در کتاب سياست و لباس (گزيده اسناد متحدالشکل نمودن البسه ) با ارائه پاره اي از اسناد، به اقدام هاي حکومت پهلوي در متحدالشکل کردن البسه در کل کشور و در مورد همه اقشار پرداخته است .
حميد بصيرت منش نيز در کتاب علما و رژيم رضاشاه به عملکرد سياسي - فرهنگي روحانيان در حکومت پهلوي در سال هاي ١٣٢٠-١٣٠٥ و مخالفت هاي آنان با سياست اجباري اتحاد لباس اشاره کرده است .
آن ها وضع مالي و اجتماعي رضايت بخشي نداشتند و اثرات و دگرگوني در آنان و خانواده هاي شان بيشتر و آشکارتر مشاهده مي شد (حجتي ، ١٣٧٧: ١٨٨-١٨٧؛ نير شيرازي ، ج ٢، ١٣٨٧: ١٤٥) با اعمال قانون متحدالشکل کردن البسه در فارس گروه آخر تحت تضييقات مالي و اجتماعي قرار گرفت و با انعکاس شکايات خود به والي فارس تقاضا داشتند خلع لباس در مورد آنان انجام نگيرد تا هم بتوانند امرار معاش کنند و هم موقعيت اجتماعي شان به مخاطره نيفتد.
سيد محمود دستغيب شيرازي نيز با داشتن پرونده محدثي در اداره ايالتي فارس از سال ١٣٠٩ تا ١٣١٩، با تصويب قانون اتحاد لباس تا پايان حکومت رضاشاه براي تمديد جواز خود به مقام هاي حکومتي در فارس و کشور مراجعات مکرر داشت .