Abstract:
هدف نگارنده در این مقاله، دستیابی به روشی استنباطی مبتنیبر مکتب اجتهاد جواهری، برای اکتشاف نظر شارع دربارۀ ساختارها و فرایندهای لازم در تحقق یک تمدن است. در این مقاله، پس از مفهومشناسی «تمدن» و «اجتهاد»، به چیستی اجتهاد تمدنی پرداخته شده است که دال مرکزی آن «استنباط فرایندها» از ادله است و تمایز آن با عناوین مشابهی مانند فقه حکومتی و فقه نظام ارائه شده است. سپس با استفاده از تعمیم متعلّق حکم از «فعل جوارحی مکلف فردی» به «کلیۀ فعل و انفعالات و تغییرات حاصل از ساختارها و فرایندها» و تعمیم کارکرد «حجیت» از «معذّریّت و منجّزیت» به «مدرکیت»، اثبات شده است که اجتهاد به فقه موجود اختصاص ندارد و میتواند فهم از گزارههای توصیفی و اخلاقی را هم در مقیاس خرد و هم مقیاس کلان مدیریت کند.
در انتهای مقاله نیز به چگونگی اجتهاد تمدنی، با استفاده از ابزار «وضع الفاظ برای ارواح معانی» و ابزار «منطق سیستمها» در جمع میان ادله پرداخته شده و نمونهای از این عملیات نیز ارائه شده است.
The aim of this article is to achieve an inferential method based on the school of “Javaheri” ijtihad, to explore the Sharichr('39')a view of the structures and processes necessary for the realization of a civilization.
In this article, after the semantics of "civilization" and "ijtihad", what is civilized ijtihad, the central sign of which is "inference of processes" from evidence, and its distinction with similar topics such as government jurisprudence and system jurisprudence is presented. Is. Then, by using the generalization of the sentence, from "individual obligatory action verb" to "all interactions and changes resulting from structures and processes", and the generalization of the function of "authority" from "excuse" to "evidence" has been proved. Ijtihad is not dedicated to existing jurisprudence and can manage the understanding of descriptive and moral propositions both on a micro and macro scale.
At the end of the article, the method of civilized ijtihad, using the tools of "setting words for the spirits of meanings" and the tool of "logic of systems" among the evidence, is discussed and an example of this operation is provided.
Machine summary:
تمدن اسلامی، منطق فهم دین، فقه تمدنی، اجتهاد تمدنی، نظامسازی دینی مسئله و پیشینۀ بحث پس از استقرار نسبی حاکمیت در کشور و عبور از سه دهه عملیات در مقیاس کلان اجتماعی و مشاهدۀ نتایج غیردینی آن در جامعه، تصمیمسازان و متفکران دیندار متوجه ضرورت مواجهۀ ایجابی و تولید بستههای برنامهای مبتنیبر گزارههای دین شدند و اصطلاح «فقه حکومتی» از صِرف صدور احکام ولایی طبق شرایط زمان و مکان خاص به «برنامۀ ایجابی اسلام برای ادارۀ جامعه» ارتقا پیدا کرد و مطالبۀ «الگوی اسلامی پیشرفت» شکل گرفت و اذهان حوزویان جدیتر و عملیاتیتر از قبل به افقهای تمدنی و تمدنسازی معطوف شد.
3. چگونگی اجتهاد تمدنی: بر سه محورِ «مسئلهشناسی در مقیاس کلان»، «کشف معانی فرایندی از ادله» و «جمع دلالی براساس منطق نظامها و سیستمها» شکل میگیرد و اهرم اصلی برای تبیین آن گسترش «فعل مکلف» از مکلف فردی به فرایندهای سازمانی و اجتماعی است (حکم فرایندها).
مقصود از «اجتهاد» در اجتهاد تمدنی «اجتهاد» در تبادر اولیه، اصطلاحی در فضای علم فقه است و در نمونۀ زیر تعریف شده است: «الاجتهاد هو استفراغ الوسع فی تحصیل الحکم الشرعی الفرعی من ادلته لمن عرف الادله و احوالها و کان له قوه القدسیه التی یتمکن بها عن مطلق رد الفرع الی الاصل» (قمی، 1312ق، ج 2: ص 101): «اجتهاد تلاش حداکثری برای دستیابی به مصادیق احکام شرعی براساس مستندات شرعی است و کسی میتواند چنین کاری انجام دهد که منابع این مستندات شرعی و شاخصهای اعتبارسنجی مستندات و روش فهم آنها را بشناسد و بهواسطۀ تلاش روحی که برای اتصال به خداوند داشته است، توانایی تشخیص ارتباط هر موقعیتی را با دیدگاههای کلان شارع داشته باشد».