Abstract:
یکی از خلاقانهترین نمونههای بازخوانی اسطوره در ادبیات آلمانیزبان رمان جهان آخر اثر نویسندۀ اتریشی کریستف رانسمایر است که در آن اسناد تاریخی دربارۀ زندگی شاعر ملی رُم باستان اوید و بنمایههای کتاب دگردیسیهای او در قالب پیرنگ مدرنی بازنمایی شدهاند. رانسمایر روایتهای کهن را با تجربههای زیستی و تفکر انتقادی جهان معاصر درهم آمیخته و در اسطوره و روایت تاریخی نشانههای انحطاط همهجانبهای را مشاهده کرده است که به باور وی از ویژگیهای تمدن امروز بشر بهشمار میرود. مقالۀ حاضر روشهای بازخوانی اسطورههای اوید در جهان آخر و درونمایۀ فلسفی و اجتماعی رمان جهان آخر را در کانون توجه قرار داده و کوشیده است، ویژگیهای مدرنیستی و پسامدرنیستی این اثر را از یکدیگر متمایز کند و به بوتۀ نقد بگذارد. بر اساس یافتههای این پژوهش، هرچند این رمان با نشانهپردازیهای سیال و بازی بینامتنی با سوژههای کهن و نیز با استفاده از تکنیکهای روایی متنوعی از جمله جهش میان زمانها و مکانهای گوناگون به نوشتار پسامدرنیستی نزدیک شده است، اما درونمایۀ شماری از روایتها که رانههای ویرانگر آدمی و پسامدهای اجتماعی "عقلانیت ابزاری" در دوران معاصر را به گونهای تلویحی نقد کردهاند، با الگوهای فکری رمان مدرن همسویی بیشتری دارد.
Machine summary:
بر اساس يافته هاي اين پژوهش ، هرچند اين رمان با نشانه پردازي هاي سيال و بازي بينامتني با سوژه هاي کهن و نيز با استفاده از تکنيک هاي روايي متنوعي از جمله جهش ميان زمان ها و مکان هاي گوناگون به نوشتار پسامدرنيستي نزديک شده است ، اما درون مايه ٔ شماري از روايت ها که رانه هاي ويرانگر آدمي و پسامدهاي اجتماعي "عقلانيت ابزاري " در دوران معاصر را به گونه اي تلويحي نقد کرده اند، با الگوهاي فکري رمان مدرن هم سويي بيشتري دارد.
٢. مباني نظري پژوهش جهان آخر مانند کتاب دگرديسيهاي اويد از پانزده فصل متفاوت تشکيل شده و مجموعه اي از روايت هاي اسطوره اي و تاريخي را به مخاطب عرضه کرده است که درون مايۀ شماري از آنها با تمايلات خردستيزانۀ پسامدرنيستي همگرايي آشکاري دارد و برخي ديگر به ويژگي هاي ادبيات دوران مدرن نزديک شده اند، از همين رو مقالۀ حاضر از نظريه ها و رهيافت هايي وام گرفته است که چارچوب هايي براي تأويل مباحث برشمرده ارائه کرده اند: در بررسي موضوع بازخواني اسطوره در متن ادبي ، نخست از 1.
به بـاور ليوتار رجعـت دوباره به اسـطوره ها بـراي درک جهـان معاصـر ضروري اسـت ، زيـرا ايـن روايت هاي کهـن در دغدغه هاي بشـر تأمل کرده انـد: اين رويکردها خاطر نشان مي کنند که اسطوره همان ژانر اصيل و آغازين است ، که انديشه کردن در خاستگاه ها با همه ي ناسازه ي اصيل اش در اسطوره ها نمود مي يابد، و ما بايد به حفظ و حراست از بقاياي انديشه ي اسطوره يي در پي تقليل اش توسط نـقـد زبـان و ادبـيات خـارجـي دوره هفدهم ، شـمــاره ٢٥ ، پاييز و زمستان ١٣٩٩ ٩٩ Modern and postmodern reinterpretation of Ovid’s.