Abstract:
سرمایه ی اجتماعی به مجموعه ی هنجارها، عادات اجتماعی و آن دسته از قواعد رفتاری اطلاق می شود که طی مدتی طولانی بر مناسبات اجتماعی سیطره یافته و همواره در حال انجام است. ضعف، انهدام و سقوط سرمایه ی اجتماعی، خود به خود، هزینه ی اجتماعی زندگی را برای مردم و دولت افزایش داده و به طور غیرمستقیم زمینه ی افزایش یا کاهش رضایت شهروندان از دولت را فراهم می آورد. یکی از دلایل آسیب پذیری داخلی کشورهای جهان سوم، سطح اندک سرمایه اجتماعی است. اندک بودن قواعد رفتاری ارزش آفرین، هنجار آفرین و اعتماد آفرین موجب تشدید رقابت بین حکمرانان و مردم می شود. کاهش میل های انگیزشی مردم به سمت ارزش های فرهنگی و اجتماعی، موجب سلب اعتماد اجتماعی، همراه با کاهش مشارکت سیاسی می شود و در صورت عدم مشارکت، نظام سیاسی فاقد مشروعیت سیاسی می گردد. در صورت کاهش میزان مشارکت عمومی، میزان مشارکت انتقادی بالا رفته و نیروهای اجتماعی (افراد و گروه ها) به سمت تغییر و دگرگونی نظام سیاسی حرکت می کنند. انقلاب مخملی یکی از این حرکت هاست. انقلاب مخملی نوعی دگرگونی آرام و بدون خونریزی است که در شرایط خاص فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، مانند افزایش ناهنجاری های فرهنگی و کاهش میزان اعتماد جامعه به وقوع می پیوندد، این مفهوم بیش تر در سال های اخیر یعنی پس از تحولات گرجستان۲۰۰۳، اوکراین۲۰۰۴ و قرقیزستان۲۰۰۵، اذهان را به سمت و سوی خود سوق داده است. شرایط وقوع این انقلاب ها در شاخصه هایی شبیه به یک دیگر بوده است.
Machine summary:
انقلاب مخملي نوعي دگرگوني آرام و بدون خونريزي است که در شرايط خاص فرهنگي، اجتماعي و سياسي، ماننـد افزايش ناهنجاريهاي فرهنگي و کاهش ميزان اعتماد جامعه به وقوع ميپيوندد، اين مفهوم بيش تر در سال - هاي اخير يعني پس از تحولات گرجستان ٢٠٠٣، اوکـراين ٢٠٠٤ و قرقيزسـتان ٢٠٠٥، اذهـان را بـه سـمت و سوي خود سوق داده است .
اين کسان يا در درون آن نظام و کشور و از جمله رقيبان و مخالفان حکومت وقت هستند و يا از بيرون و دشمنان خارجي آن نظام را شامل مي - شوند، به غير از تغييرات قانوني در دولت ها و مسئولين که نتيجه طبيعـي برگـزاري انتخابـات مـورد توافق جناح ها و گروه هاي سياسي رقيب در هـر نظـام سياسـي است (بشـيريه ، ١٣٨٥: ١٨٥ )، انـواع انتقال قدرت بر حسب سه ملاک طبقه بندي مي شوند؛ يکي شيوه ي انجام يا وقوع تحولات بر حسب اين که مسالمت آميز يا خشونت بار باشد(هيوود، ١٣٨٧: ١٩٢)، دوم منشأ تحولات بـر حسـب ايـن کـه ممکن است از بالا (درون حکومت ) صورت گيرد(مجيدي، ١٣٨٢: ٢١١) يا از پايين (گروه هاي خـارج از قدرت سياسي)؛ و سوم بر حسب عمـق و دامنـه ي تحـولات کـه ممکـن اسـت از سـطحي تـرين دگرگوني ها در رويه هاي حکومتي ، افراد حاکم و سياست هاي دولتي تا عميق ترين تحولات در قـانون اساسي ، ايدئولوژي طبقه حاکم و نظام اقتصادي را در بر بگيرد(بشيريه ، ١٣٨٥: ١٨٥ ).
اما در انقلاب هاي مخملي يا براندازي نرم خشونت وجود ندارد، يا کم تر به کار گرفته ميشود و بيش تر روي حرکت هاي مسالمت آميز، مديريت رسانه اي و متغيرهاي اجتماعي همانند آموزش ، ايجاد شناخت و آگاهي نسبت به مسائل مختلف ، بسيج افکار عمومي، براي تغييـرات سياسـي تکيـه مـي- گردد(آقابخشي و افشاري راد، ١٣٧٦: ٧٢١)؛ که مؤلفه ي اصلي ما در ايـن مقالـه ، بررسـي مفهـوم و چگونگي ايجاد اين نوع دگرگوني ميباشد.