سه شعر از عباس صفاری Literature and art

سه شعر از عبـاس صفاری | انتخاب حافظ موسوی | اسب بود يا عصب (براي منوچهر آتشي) من از وفاداري اسب فقط داستان شنيده بودم از شما چه پنهان تابلويي نيز ديده بودم از اسبي سوگوار کنار نعش سوار. درباره‌ي شباهت کليد به امضا (براي آقاي يدالله رويايي) يکي نظر به اندروني دارد و ديگري بيرون مي‌راند آن چه را که حوصله اش بيرون از حد اندروني است. يکي امضاي خانه است و ديگري کليد متن، تا خانه‌اي بنا نشود کليدي و تا متني پياده نشود امضايي نيست مثل سفر که سفر نيست تا پياده نشود سوار و زمين که کامل نبوده است منهاي رودخانه‌ها که امضاي تبرک زاي خدايانند بر خاک و مرگ که امضاي زندگي است. به حضورشان نيازي اگر نباشد بي هيچ گله‌اي برمي خيزند کفش‌هاي خاکي شان را مي پوشند و به شناسنامه‌هاي باطل شده‌ي خويش باز مي‌گردند.