Abstract:
تکرار یکی از ارکان مهم و اساسی موسیقی شعر و یکی از زیباترین شگردهای ادبا در زینت بخشیدن به کلام است. تکرار در سطوح آوایی، واژگانی و جمله، سبب پدید آمدن اوزان عروضی، تکرار در قافیه و ردیف شعر و آرایههای لفظی میشود. انواع جناس و از میان آنها جناسهای اشتقاق و شبه اشتقاق، بخش مهمی از موسیقی تکرار را تشکیل میدهند. به جناسهای اشتقاق و شبه اشتقاق از دیدگاه تکرار آوایی نگریسته میشود؛ چرا که دو واژۀ متجانس، آواها و واجهای مشترکی دارند. نگارنده در این پژوهش با هدف دستیافتن به رابطۀ جناسهای اشتقاق و شبه اشتقاق با تکرار واژگانی، این جناسها را به عنوان نوعی تکرار موسیقی آوایی، با تکرار واژه مقایسه کرده و به این یافتهها دست پیدا کردهاست: وجود هر یک از انواع وندها (تصریفی یا اشتقاقی) در متجانسین تعیین میکند که این تکرار از نوع تکرار آوایی جناس اشتقاق و شبه اشتقاق است یا اینکه تنها تکرار واژگانی است و در مقولۀ این جناسها نمیگنجد؛ بدین ترتیب که اگر وند به کار رفته در ساختار واژگان، وند اشتقاقی باشد، تکرار از نوع آوایی جناس اشتقاق است و در غیر این صورت، وجود وند تصریفی، تکرار واژگانی را پدید میآورد و در مقولۀ جناس اشتقاق نمیگنجد؛ اگر چه ممکن است از سایر دیدگاهها، چون جناس مذیل، مطرف، واجآرایی و... بدان پرداخت. همچنین کلماتی که از یک ریشه بوده؛ ولی اشتقاقزایی در ساختار آنها وجود ندارد، میتوانند از دیدگاه جناس شبه اشتقاق در زبان فارسی مورد تدقیق و تحلیل قرار گیرند. پرداخت.
Machine summary:
نگارنده در اين پژوهش با هدف دست يافتن به رابطۀ جناس هاي اشتقاق و شبه اشتقاق با تکرار واژگاني ، اين جناس ها را به عنوان نوعي تکرار موسيقي آوايي ، با تکرار واژه مقايسه کرده و به اين يافته ها دست پيدا کرده است : وجود هر يک از انواع وندها (تصريفي يا اشتقاقي ) در متجانسين تعيين مي کند که اين تکرار از نوع تکرار آوايي جناس اشتقاق و شبه اشتقاق است يا اين که تنها تکرار واژگاني است و در مقولۀ اين جناس ها نمي گنجد؛ بدين ترتيب که اگر وند به کار رفته در ساختار واژگان ، وند اشتقاقي باشد، تکرار از نوع آوايي جناس اشتقاق است و در غير اين صورت ، وجود وند تصريفي ، تکرار واژگاني را پديد مي آورد و در مقولۀ جناس اشتقاق نمي گنجد؛ اگر چه ممکن است از ساير ديدگاه ها، چون جناس مذيل ، مطرف ، واج آرايي و...
براي نمونه در مبحث موسيقي تکرار آوايي جناس ، ارتباط موسيقايي دو واژة «کار» و «بار» يا دو واژة «کار» و «پيکار» خواه و ناخواه (حتي در افرادي که با علم بديع آشنايي ندارند)، به وسيلۀ گوش و قدرت شنوايي احساس مي شود؛ ولي در امور معنايي هيچ گونه صدايي وجود ندارد، بلکه اين ذهن است که ابزار تشخيص قرار مي گيرد و نه گوش .
نگارنده با توجه به نمونۀ مطرح شده توسط محمد خليل رجايي و احمد رنجبر، معتقدم چون دو واژة «متاب » و «تافت »، در ابتداي امر که به نحوة اشتقاق زايي دو واژه توجهي نشده ، جناس اشتقاق را به ذهن متبادر مي کنند، پيشنهاد مي کنم ، اين گونه کلمات علاوه بر جنبۀ تکرار واژه ، از جنبۀ جناس شبه اشتقاق نيز در زبان فارسي مورد بررسي قرار داده شوند.