Abstract:
منظور ما از ابیات دشوار، ابیاتی نیست که به علّت کاربرد لغات عربی و ترکیبات یا اصطلاحات
نجومی و موسیقایی و کلامی مانند اشعار خحاقانی و انوری دشوارند. بلکه ابیاتی مورد نظر ماست که ظاهرا
آسان به نظر میرسند ولی با دقت و تام بیشتر متوجه میشویم که مطلب به آن سادگی نبوده است و
گزارشگرانی که غالبا در علوم مختلف زمان هم، تخصص داشتهاند به منظور اصلی شاعر پی نبردهاند. و
این مساله بویژه در مورد شعر شاعران صاحب سبکه، مثل حافظ بیشتر به چشم میخورد. سعی ما در این
مقاله جلب توجه دانشمندان به نکاتی است که از دید و نظر گزارشگران و مفسران, مغفول مانده است و
بیشتر به تخیّل و جولان اندیشهی علمی شاعر و در واقع به گره خوردگی یال واندیشه و علم و عواطف
شاعر,ء بستگی دارد.
Machine summary:
ناصرخسرو نيز در يکي از قصايد خود به اين مسأله ي علمي اشاره کرده است : «بنـــگر که از بـــلور بــــرون آيد آتــش هــمي به نـور و شـــعاع خور» (ق ١٤ شرح سي قصيده ) در زير همين بيت دکتر محقق مي نويســد: «اشــاره است به خاصيت عدسي که در برابر خورشيد گرمي را منعکس مي کند، اين موضوع را ابن هيثم در کتاب «في المرايا المحرقه » به تفصيل ذکر کرده است » (همان ، محقق ، ص ٢٣١) هرچند اين موضوع ، براي اديبان و دانشمندان قديم ثابت و مسلم بوده است ظاهرا فقط ، حافظ است که از اصطلاح علمي «واسطه » به جاي عدسي استفاده کرده است و يکي از ويژگيهاي شعر حافظ ، به کار بردن واژه هاي علمي و فلسفي و فقهي با زيبايي کامل شــاعرانه در غزل است مثلا نظريه فلسفي «جوهر فرد» هيراکليت درباره ي اتم و 267 ذره را در بيت زير در نهايت زيبايي سروده است : «بعد از اينم نبود شائيه در جوهر فرد که دهان توبراين نکته خوش استدلالي است » (حافظ - ديوان ) شــايد بي مناسبت نباشــد که چند بيت از غزل حافظ را که کلمه ي «واسطه » در آن به کار رفته است در اينجا ذکر کنيم : سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشي بود در اين خانه که کاشانه بسوخت تنـم از واسطه ي دوري دلبر بـگداخت جـانم از آتش مـهر رخ جانانه بسوخت سوز دل بين که ز بس آتش اشکم دل شمع دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت ...