Abstract:
رمان تربیتی(Bildungstroman) ژانری از نگارش رمان است که در آن رشد شخصیت اصلی از کودکی تا بزرگسالی به تصویر کشیده میشود و در انتهای داستان،کودکِ ناپخته معمولاً به انسانی دنیا دیده با جایگاه اجتماعی خوب تبدیل میشود. از ویژگیهای بارز نوع کلاسیکِاین ژانر؛ روایت خطی، تصویر کردن فراز و نشیبهای زندگی شخصیِ کودکی که با بقیه هم سن و سالهای خودش تفاوت دارد، تجربهی معمولاً دو گونه عشق: عشق سطحی و سپس عشق پایدار و واقعی و در ضمن، حضور یک راهنما در رمان است. در قرن بیستم، نوع روایت خطیِ این ژانر، دستخوش تغییر شد و علاوه بر آن زنان و دیگر اقلیتهایِ نژادی، برداشت خاص خود را از این ژانر ارائه کردند. در حال حاضر این ژانر یکی از انواع روایتهای محبوب برای نویسندگان زن به شمار میرود و آنها نوع جدید و زنانهای از آن را استفاده میکنند. در این نوع روایت، تفاوتهای زندگی و رشد زنانِ داستانهای تربیتی نسبت به مردان مشخص میگردد و تفاوت دید آنها نسبت به خانواده و«دیگری» مطرح میشود. یکی از تفاوتهای مطرح شده در این مورد،« وفاداری زنان نسبت به یکدیگر» است.
Bildungstroman, or coming-of-age novel, is a genre in which the life of a character is depicted from childhood to adulthood and in the end, the callow naive child turns into an experienced mature person with a good social position. The important features of classical Bildungstroman are: chronological narration, depicting the ups and downs of a child’s personal life that has a special and unique personality in comparison to other children of his age, and experiencing two kinds of love; first a superficial one then an everlasting and real one. In the twentieth century the chronological narration of Bildungstroman novel underwent some changes; moreover, women as well as other racial minorities presented their own interpretations of it. Nowadays Bildungstroman is women’s favorite genre in writing novels and they create new feminine kinds of it. What can be seen in these feminine Bildungstromans, are the differences between women and men’s lives and the process of growing up and also their different perspectives toward family and “the other”. One of these differences is “women’s loyalty to other women
Machine summary:
در رمان کيميا خاتون ، رشد گروهي از شخصيت ها که در کنار يکديگر زندگي مي کنند به تصوير کشيده شده است و به نظر مي آيد منظور از نماياندن تمام اين شخصيت ها در ِ گام نخســت اين بوده اســت که به همه ي آنها اجازه ي ابراز وجود داده شود.
در رمان کيميا خاتون اگرچه بخشــي که مربوط به سرگذشت شــمس و مولاناست واقعيت تاريخي دارد (ســتاري ، ١٣٦٤)، اما نويسنده با اســتفاده از تخيل خويش ، داستان زنان آن دوره ِ را بــه تاريخــي که در واقع از آن حذف شــده بودند اضافه کرده و به آنها که هميشــه «ديگري » بوده اند نيز اجازه سخن گفتن داده است .
اگرچه همانند شخصيت هاي محوري مرد در رمان هاي تربيتي ، کيميا ِ ِ نتوانست در اجتماع جايي براي خود پيدا کند و حتي فرصت نکرد با شناخت جديدي که از خود و دنياي اطرافش پيدا کرده زندگي کند، اما با مرگ او داستان تمام نمي شود.
همان گونه که پيش از اين نيز اشاره شد رمان تربيتي ، داستان زندگي يک نفر است و نه بيشتر (٩٢ :٢٠٠٣ ,Keen) در حالي که در رمان کيميا خاتون ، علاوه بر خود کيميا، رشــد مادرش کراخاتون ، نديمه اش اوجي ، مولانا، شمس و حتي پسر کوچک تر مولانا، ِ علاءالدين به تصوير کشــيده مي شــود.
اما آخرين و از جهتي مهم ترين تفاوت اين رمان با ديگر رمان هاي تربيتي ، ديد شخصيت اصلي داستان به زنان و نوع رابطه اش با آنها است .