Abstract:
نوستالژی، به عنوان اصطلاحی مشترک بین روانشناسی و ادبیات در شعر و ادب فارسی از دوره ابتدا تاکنون وجود داشته و با رشد افکار رمانتیک افزایش یافته است. این مقاله به بررسی این بحث در غزلیات شهریار پرداخته است. و درصدد دست یافتن به پاسخ این سوال است که کدام نوع نوستالژی در غزلیات این شاعر بیشتر نمود پیدا کرده؟ برای این منظور با استفاده از روش کیفی از نوع توصیفی – تحلیلی نخست دادهها از بین تمامی غزلیات انتخاب شدهاند سپس به طبقه بندی آنها در دو دسته فردی و جمعی پرداخته شده است. نتیجه تحقیق نشان میدهد که هر چند میزان توجه به نوستالژیهای فردی بیشتر است، نوستالژیهای جمعی هم برجستگی خاصی در غزلیات او دارند.
Machine summary:
در مورد ادبیات و بویژه شعر، نوستالژی بیشتر در شعر شاعرانی جلوهپیدا می کند که گرایشهای رمانتیک داشته و همواره علاقه دارند به زندگی بدوی و بدون ماشین گذشته برگردند و از آنچه منجر به از بین رفتن صفا و صمیمیت زندگی نوع بشر شده است، دوری گزینند.
نوستالژی را معمولاً دلتنگی برای گذشته معنا کردهاند و سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا نوستالژی میتواند با آینده و حال نیز ارتباط داشته باشد؟ یاد گذشته را زنده میکنند و از طرفی دیگر میتوانند زمینهساز نوستالژی در آینده شوند «فروید به عوامل ناشی از غرایز و آنچه در نخستین سالهای زندگی تجربه شده است، توجه دارد و معتقد است که این گذشته و پیشینه، تا دم مرگ ادامه مییابد.
مفاهیم نوستالژیک آیندهگرا نیز آرزوهای دستنیافتنی شاعر را شکل میبخشد با توجه به این تقسیمبندی شاعر میتواند بازگشتی به گذشته و یادآوری و دوران بسیار دور و حتی نقبی به گذشتۀ جمعی انسانها داشته باشد و یا شاعر در حسرت آیندهای باشد که ممکن است هرگز به تماشای آن ننشیند.
(همان: 172) شعر زیر دارای دو مضمون حسرت جوانی و حسرت دوری از معشوق و از دست دادن او به صورت توأمان است که در مصرع دوم بیت اول نیز که از واژههای عشق و شباب در کنار هم استفاده کرده است، مؤید همین موضوع میباشد.