Abstract:
سرزمین ایران متشکل از اقوام مختلف با قدمتی دیرین و سرشار از باورهای عامیانه و نابی است که بازتاب آنها را میتوان در ادبیات عامیانه یا فولکلور ایرانی مشاهده کرد. این نوع ادبی در درون خود دردها، آرزوها، جشنها، آداب اجتماعی و مذهبی را پرورانده است؛ مجموعۀ بزرگ فرهنگی که بخش قابل توجهای از آن را داستانهای عامیانۀ شفاهی تشکیل میدهد که با گذر زمان به ادبیات رسمی و سنتی راه یافتهاند و دستمایۀ بسیاری از آثار ماندگار در عرصۀ فرهنگ و ادب گردیدند. نظامی را میتوان در جایگاه فرهنگشناس مردمی در نظر گرفت که با بهرهگیری از قصههای عامیانۀ شفاهی یا ثبت شده، میراثی جاودان و ارزشمند به نام هفتپیکر را بجا گذاشت که مشحون از باورهای عامیانه و آیینی گوشهگوشه این مرز و بوم است. اندیشههای یک ملت که در روایتهایی دلکش انسان را به جهان رمزها و نمادها میبرد؛ جهانی که در آن اسطورهها به واقعیت میپیوندند و در قالب داستانهای نمادین، از رهگذر تصویرها و نشانهها توجیه و تفسیر میشوند. با چنین جهانبینیای است که انسان ترسها و آرزوهایش را معنا میبخشد. هفتپیکر مجموعهای از باورهای عامیانه مانند اسطورههای شب چلّه، جدال نیروهای اهریمنی با اهورایی، نیایشهای بارانخواهی و سنتهای نوروزخوانی است که به زیباترین شکل به تصویر کشیده شده است.
Machine summary:
این نوع ادبی در درون خود دردها، آرزوها، جشنها، آداب اجتماعی و مذهبی را پرورانده است؛ مجموعۀ بزرگ فرهنگی که بخش قابل توجهای از آن را داستانهای عامیانۀ شفاهی تشکیل میدهد که با گذر زمان به ادبیات رسمی و سنتی راه یافتهاند و دستمایۀ بسیاری از آثار ماندگار در عرصۀ فرهنگ و ادب گردیدند.
این مهم زمینۀ مناسبی برای نقد و تحلیل آثار او در ارتباط با عامیانهها فراهم کرده است، از جمـله: مقالۀ «انعکاس بـاورهای عامیانه و عقاید خرافی در شعر نظامی» (الهامی، 1386) و پایاننامههایی با عنوان «بررسی جلوههای فرهنگ عامیانه در شعر نظامی» یا «باورهای عامیانه در هفت پیکر و خسرو شیرین» که هریک به بحث و تحلیل در زمینه فرهنگ عامیانه پرداخته اند، اما این پژوهش بـا رویکردی دروناسطورهای تمرکز و توجهاش را به شناسایی پیوند اسطورهها و باورهای آیینی و عامیانه اختصاص داده است؛ به همین دلیل به نقد و بررسی دو گنبد دوم و پنجم در این زمینه پرداخته است.
آنان با توجیهای اسطورهای این تحولات طبیعی را تفسیر میکردند و برای جلب رضایت نیروهای طبیعت و بر سر مهر آوردن ایزدان به برگزاری نیایشهای دستهجمعی و گروهی میپرداختند، به همین منظور ایرانیان باستان در فاصلۀ زمستان تا بهار جشنوارهها و نمایشهای آیینی برپا میکردند که با گذر زمان و فراموش کردن ریشههای اسطورهای آن از شکل آیینی و نمادین خود به دور شدند و از آنها تنها روایتهایی در قالب داستان و مثل به جا مانده است.