Abstract:
صوفیه همانند سایر آموزههایشان که مبتنی بر وجود جهانی ورای جهان ظاهر است، برای دین نیز ظاهر و باطن قائلاند. از دید آنان ظاهر دین بدون باطن آن( معرفت شهودی) تنها پوستهای بیارزش است که صاحبش را به مقصد و مقصود نمیرساند. در کلام دینی ایشان همواره ظاهر و باطن، اصول و احکام و نظر و عمل به هم آمیخته است. آنها معنای حقیقی دین را یقین شهودی و خدمت به خلق میدانند و مخصوصا بر این جنبهی دوم( خلق) بیشتر تاکید میکنند. در این نوشتار برآنیم که چهرهی حقیقی دین و دینداری را در نخستین متون نثر صوفیه نشان دهیم. برای انجام این پژوهش بر اقوال و آثار فارسی پنج تن از بزرگترین عارفان قرون دوم تا پنجم هجری تکیه داشتهایم: بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی، ابوسعید ابوالخیر، امام محمد غزالی و عینالقضات همدانی.
As with their other doctrines which are based on another world beyond this tangible one, the Sufis think of religion as having an inner nature in addition to its outward appearance. In their opinion, the outward appearance of the religion, cut off from its inner nature, is a framework with no value in itself and can lead its believers neither to their destination nor to their goals. In their religious discourse, inner nature and appearance, principles and commandments, and theory and practice are blended together. They conceive the true meaning of the religion as revelatory certitude and serving people and put more emphasis on the latter, i.e. serving people. The writers, throughout this essay, are seeking to discover the true manifestation of religion. In conducting this research, the researchers have relied mainly on quotations and works of the greatest Muslim Mystics of 2nd to 5th centuries (AH) – Bayazid Bastami, Abul-Hassan Kharaqani, Abu Saʿid Abi’l-Khayr, Imam Mohammad Ghazali and Ayn-al-qozat Hamadani.
Machine summary:
عارفان بزرگ و بنام اســلام و ايران ، تنها متشــرع و مطيع ظواهر دين نبوده اند؛ بلکه چهره ي حقيقي دين را در رفتارها و اقوال آنان مي توان به درســتي مشــاهده کرد و بر خلاف اظهار نظرهايي مبني بر باطن گرايي و عدم توجه آنان به ظواهر شرع ، در همين ظواهر نيز بسي سخت گير بوده اند؛ چنان که در اقوال بايزيد آمده است : -"اگــر مردي را ديديد که چندان از کرامت نصيب داشــت کــه در هوا چهار زانو بنشــيند، بدان کرامت فريفته مشــويد تا آنگاه که بنگريد در برابر امر و نهي و در حفظ حدود و اداي شريعت چه گونه است " ( بايزيد بسطامي ،١٣٨٤: ١٥٢-١٥١ ).
اين تفکر نيز همچون ديگر اصول صوفيه ، ريشه در فرهنگ قرآني و اسلامي دارد؛ چنان که امير مومنان ، علي (ع )، در نامه 21 به مالک اشــتر نخعي ، يادآوري مي کند که مردم مصر يا برادران ديني تو هستند و يا از لحاظ خلقت همانند تو هســتند؛ بنابراين لازم اســت که بدون اندکي تبعيض ، اداره ي امور آنان را بر عهده بگيري و بر ايشان رحمت آوري ( نهج البلاغه ، نامه ي ٥٣: ٣١٢ ).