Abstract:
توسعه تصویر و خیال پردازی در شعر منوط به استفاده از همه ظرفیت های زبان است ؛یکی از از ابزارهای تولید و توسعه تصاویر، توجه به روح تقابلی واژگان در فرهنگ و زبان است.براساس نظریه تقابلی زبان ، ذهن در مواجه با یک مدلول از تصور شهرت یکی به تصور شهرت دیگری منتقل می شود.بنابراین رابطه بین کلمات و اصطلاحات و نشانه ها در یک سیستم و ساختار زبانی آشکار می گردد.اشعار خاقانی در اغلب موارد با شبکه ای از تصاویر متعدد که با بهره مندی از علوم و فنون مختلف حاصل آمده ، در هم تنیده شده است. رابطه تقابلی یکی از موارد اصلی این شبکه است که در محور افقی شعر خاقانی بسیار نیرومند عمل می کند. این الگوی ساختاری در شعر خاقانی در حوزه های مختلف بررسی و طبقه شده است ؛ تا بدین وسیله راهی به دنیای ذهن و تفکّر شعری خاقانی گشوده گردد.
Developing the imagery and imagism in poetry implies exploiting all capacities of language. One of the means of producing and developing imagery is to consider the contrastive nature of lexemes in culture and language.Based on the contrastive theory of language, when mind encounters a signified, the mental popularity of one is transferred to the popularity of the second. Hence the relation between words, expressions and signs in a language system and structure is revealed. In most cases a network of various images, obtained from different fields of science and skills, has been closely intertwined in Kaqani's poetry. Contrastive relation is one of the main factors in this network, which strongly functions in horizontal axis of Kaqani's poetry. This structural pattern in Kaqani's poetry has been investigated and classified in different scopes, in order to find a way to the mind world and poetic thoughts of Kaqani.
Machine summary:
)همان :٥٣/٤( تق ابل خلق و حق ، از تعاريف هردو اصطلاح پيداست چن انکه روي نمودن به يکي لازمه پشت کردن به ديگري است : بدرقه چون گشت ع شق از بس بس تاختن تفرقه چون گشت جمع با کم کم ساختن )ديوان : ٣١٥ب ٨( 65 وحدت / وحشت : به وحدت رستم از غ رقاب وحشت به رستم رسته گشت از چاه بيژن )ديوان : ٣١٧ب ١٨( جان /تن : خاقاني گذشته از اين که جان را در مق ابل ع الم تن يا نفس و قفس ميگيرد در موارد بسيار، من اسب محور اف ق ي شعر از ساختار مشابه کن ايي آن به گونه تق ابل سود ميبرد: جان يوسف زاد را کآزاد کرد حضرت است وارهان زين چار ميخ هفت زندان وارهان )ديوان : ٣٢٤ب ٨( جان به يوسف مانن د شده و در مصرع دوم کن ايه چارميخ )چهار طبع ( را به جاي تن آورده است ،در ضمن چار ميخ اشاره به زنداني شدن يوسف هم دارد.
خاقاني از اين معجزات به طوف ان نوح ، و دم ع يسي و معجزات حضرت موسي که صورت داستاني مهيجي دارد، نظر ويژه دارد و صورت هاي تق ابلي از آنها بر ساخته است : پيش تخت خسرو موسي کف هارون زبان اين من م چون سامري سحر از بيان انگيخته )همان : ٣٩٨ب ٤( مصرع اول بيت در تق ابل مصرع دوم است و کف موسي با سحر سامري برابري ميکن د.
ديوان خاقاني که به شکل دايره المعارف ي از دانش هاي مختلف است از اين نظر بسيار غ ن ي است .