Abstract:
واقعة عاشورا، حماسهای بزرگ در تاریخ بشر است و همواره نویسندگان و شاعران به تبیین جنبههای گوناگون آن پرداخته و احساسات درونی خود را بیان کردهاند. از زمرة این شاعران، در دورة معاصر میتوان «سعید بیابانکی» را نام برد. گستردگی شعر عاشورایی، آشنایی با شاعران برجسته عاشورایی معاصر و شناسایی غزل های عاشورایی شاخص پس از انقلاب و نیز بهره گیری از زبان تصویری برای تبیین مفاهیم عاشورایی در قالب غزل، نشان از اهمّیّت این پژوهش است. بررسی این مجموعه نشان میدهد که شاعر مفاهیمی چون عطش، شهادت و مظلومیّت سیّد الشهداء (ع) و یاران وفادارش را با بهرهگیری از عوامل تصویرساز در محور افقی به تصویر کشیده که نماد و استعاره در رأس آن است. پژوهش حاضر، به بررسی، نقد و تحلیل غزل های عاشورایی این شاعر، از منظر درونمایه و شگردهای هنری، بر اساس کتاب «جامهدران» با روش تفصیلی- تحلیلی پرداخته تا درونمایه ها و شگردهای هنری آن را بیان کند.
Ashura event is a great epic in human history. The poets always have explained the different aspects of these event and have impressed their sensations about it. One of these poets in persian literature is Saeed Biabanaki from contemporary period. In this study, his sonnets about Ashura have been investigated in terms of artistic techniques based on " Jamedaran " book. Studying this anthology indicated that poet have illustrated some concepts such as Imam Hossein's wronged, martyrdom and thirst using imager factors; while symbolism and metaphor are topsides. In this study the sonnets of this poet about Ashura have been investigated based on Jamedaran book. Assessments of this book show that Biabanaki have dedicated most of his poem to Aba'abdollah anh his companions innocence and martyrdom. The most outstanding of Ashura's sonnet themes in Jamedaran book are about Aba'abdollah which these themes are based on historical events. The poet have presented the wisely analysis of Ashura event using arctic tricks.
Machine summary:
نيمي از خورشيد در غزل «نيمي از خورشيد»، باز شاعر از واقعۀ عاشورا سخن ميگويد و به مظلوميت سيد الشهدا (ع ) ميپردازد: دشت ميبلعيد کم کم پيکر خورشيد را بر فراز نيزه ميديدم سرخورشيد را آســمان گوتا بشــويد با گلاب اشک ها گيسوان خفتــه در خاکستر خورشــيد را بوريايي نيست در اين دشت تا پنهان کند پيکر از بوريــا عــريان تر خورشــيد را چشم هاي خفته در خون شفق را وا کنيد تا ببينيد کهکشان پـر پـر خورشــيد را نيمي از خورشيد در سيلاب خون افتاده بود کاروان مي برد نيــم ديگر خورشــيد را کاروان بود و گلــوي زخمي زنگــوله ها ساربان دزديده بود انگشتر خورشــيد را آه ، اشترها چه غمگين و پريشان ميروند برفــراز نيـــزه ميبينم سرخورشــيد را (همان ، ٢٥-٢٤) در اين غزل بيابانکي توجه خاصي به قافيه و رديف دارد و رديف زيباي «خورشيد را» در ايجاد فضاي تصويري آکنده از مظلوميت امام حسين (ع ) و يارانش کمک شاياني کرده است .