Abstract:
در امورعامه از مسائلی بحث می شود که به قسم خاصی از موجودات اختصاص ندارد. یکی ازاین مباحث «بساطت وجود» است. ملاصدرا این بحث را در «منهج اول» کتاب اسفار مطرح نموده که ویژه مباحث امورعامه است. فیلسوفان مشاء حقیقت وجود را صرفا انتزاعی و ذهنی می دانند که عقل در تحلیل خود از اشیای جهان هستی به آن می رسد. اما ملاصدرا در آثار خود برای حقیقت وجود، واقعیتی عینی قائل است. یعنی حکمای مشاء، مسأله بساطت وجود را صرفا مربوط به عالَم ذهن، و ملاصدرا علاوه بر عالم ذهن، آن را به عالَم عین هم سرایت میدهد. این مقاله به روش توصیفی درصدد است که به این سئوال پاسخ دهد که جایگاه «بساطت وجود» درآثار ملاصدرا در قلمرو مفهوم وجود است یا حقیقت وجود؟ و ثمرات این مسئله چیست؟ و نتیجه حاصله آن است که بساطت مربوط به قلمرو حقیقت وجود است نه مفهوم آن. و مهمترین ثمره بحث «تشخص وجود»و «سلب احکام ماهوی» از وجود است.
In the general philosophy of the issues is that certain kinds of creatures does not have. One of the topics of "simplicity of being '. Mulla Sadra's discussion on "the method of the first" Asfar has proposed that the Special Topics Amvramh. Peripatetic philosophers know the reality of being purely abstract and subjective reason in his analysis of objects in the universe to it.But Mulla Sadra in his works for truth, respect is an objective reality. The Peripatetic philosophers, despite the simplicity issue solely related to the world of the mind, and Mulla Sadra addition to the world of the mind, it also spread to the world. This article tries to answer that by describing the status of "simplicity are" works of Mulla Sadra in the conceptual realm or reality? What are the fruits of this issue? And the result is that there is no concept of simplicity in the realm of truth. And the outcome of the discussion of "individuation" and "denial of substantive provisions" of existence.
Machine summary:
(ملاصدرا، ١٣٨٩، ج ٤،ص ٣٣٧) مرحوم علامه طباطبايي نيز اگرچه در نهايه الحکمه عنوان مستقلي به «بساطت وجود» اختصاص نداده است ولي در بحث اصالت وجود صراحتا مي گويد: « وجود بسيط في ذاته است » (طباطبايي، ١٤٢٢، ص ١٣) در اين مقاله ابتدا تفاوت فلسفي ميان بسيط و مرکب مطرح شده و سپس تفاوت ميان مفهوم وجود و حقيقت آن ذکر شده و آنگاه دلايل ملاصدرا در خصوص بساطت حقيقت وجود مورد شرح و بررسي قرار گرفته است .
بسيط حقيقي، يعني چيزي که اصلا جزء نداشته باشد، نه جزء خارجي (ماده و صورت )، نه جزء عقلي (جنس و فصل ) و نه جزء مقداري (يعني به لحاظ کم ي قابل تقس يم نباشد)، و نيز مرکب از وجود و ماهيت نباشد که آن را «بسيط الحقيقه » نيز مي گويند، و به اين معن ي فقط واجب الوجود را مي توان بسيط ناميد.
ملاصدرا استدلال ميکرد که وقتي ماهيت با وجود، «تلازم دائمي» نداشته باشد، چگونه مي توان آنرا عامل هستي اصلي موجودات خارجي دانست اما عملا، مي بينيم که وجود حقايق خارجي، نه ذهني، بر روي پاي خود ايستاده و براي «موجوديت » و تحقق نياز به «وجود» ديگري ندارد، زيرا هستي براي او «عرض » نيست بلکه براي او يک «ذاتي» است و نمي شود از آن جدايي داشته باشد.
استدلال دوم ملاصدرا دليل استدلال دوم خود را با عبارت کوتاه بيان کرده است : «و ايضا يلزم ترکپ الوحود الذي لا سبپ له اصلا و هو محال » (ملاصدرا، همان ) صورت منطقي استدلال دوم چنين است : مقدمه ١: اگر حقيقت وجود مرکب از جنس و فصل باشد ، آنگاه ترکب واجب الوجود لازم مي آيد.