Abstract:
هدف ازپژوهش حاضر بررسی نقش کهنالگوها در دستیابی به فرایند فردیت و رسیدن به کمال در غزلیات مولانا خالد نقشبندی است. برای دستیابی به این هدف، از روش توصیفی – تحلیلی دادهها استفاده نمودهاست؛ پس از اشاره به مبانی نظری فردیت و توصیف آن در غزلیات، به بررسی نمود کهنالگوها در دستیابی شاعر به کمال پرداختهاست. نتیجه حاکی از این است که بنمایۀ بیشتر غزلهای شاعر موردی، دیدار با آنیما برای رسیدن به فردیت است؛ در این سیر نخستین دیدار با آنیما در مرتبۀ عشق اتفاق میافتد، سپس رویارویی با سایه صورت میگیرد. دیدار با پیر خرد نیز در دیدار با جنبههای مختلف آنیما تجلی مییابد. در تبیین فرایند فردیت مولانا خالد تصویر نگارۀ نمادین ماندالا چشمگیر است. همچنین نمود جنبۀ منفی آنیما در قالب معشوق جفاکار و جنبۀ مثبت آن در قالب معشوقی است که نماد آنیمای آزادشدۀ عاشق است و توسل به او برای فرایند فردیت و بروز شهود ضروری است تا عاشق را به تکامل برساند. فرازوفرود شعر مولانا خالد و تصویرگریهای او با مرتبهای از سلوک که پیموده است رابطهای سرراست دارد واین یعنی مولانا خالد نهتنها در زندگی عادی بلکه در عالم شعر نیز سالک است و سیری بهسوی کمال دارد.
This paper is research inorder to reviews the way of attain to individuality prosess in Mawlana Khalid Naqshbandi lyrics. This work is carried out as descriptive - analytical study.first the poet's is introduced briefly and then the theoretical principles of individuality, and means of achieving it are discussed. As a result, more Khalid sonnets theme is meeting with the anima to achieve individuality During in the course. first meeting with the anima that is in the level of love.and then facing with shadow happend. Meet the old wisdom which that refered to it in Jung's psychology in meeting with various aspects of the anima is manifested. In explainin of i Khalid individuality process the mandala symbolic image is remarkable. it culd be side the positive aspect of the anima in the form of misbehavior lover and beloved is in the positive side.wich is a symbol of free anima of lover.
Machine summary:
ازآنجاکه هدف اصلي عرفان دستيابي به کمال است که در سايۀ شناختن خود حاصل مي - شود ميتوان در آثار شاعران ، به ويژه شاعران عارف ، به دنبال نحوة دستيابي به فرديت گشت و چون در ميان قالب هاي شعر فارسي، غزل بيش از همه ، بيان کننده روحيات فردي شاعر است بستري مناسب براي نمود فرايند رواني تفرد به شمار مـي آيـد و از طريـق آن مراحـل مختلـف تکامل روان شاعر و نحوة گذار او از اين مراحل در جهت تحقق "خود" و رسيدن به مرحلـۀ کمال قابل بررسي است .
مي توان تصور کـرد کـه «يـک جنبـه ي آرماني تجلي آنيما (به خصوص در مراحل خاصي از سن ) به صورت شيخ و مراد مذکر اسـت ؛ يعني آنيما هرچند اصالتا مؤنث است ؛ اما گاهي مي تواند بـه صـورت مـذکر نيـز متجلـي شـود، اگرچه روح و نفـس اساسـا مؤنـث اسـت (جمـزاد، ١٣٨٧: ٢ و ٦٨) پـس مـي تـوان گفـت کـه کهن الگوي پير دانا در هيئت عيسي مريم صفت به قرينۀ مريم صفت بودن مرحله اي از آنيماست که بر خالد ظاهر مي شود و طبيب جان و روح خالد و کيميـاگر درون (مرحلـۀ چهـارم آنيمـا) اوست ؛ چراکه اگر اين آرکي تايپ دگرگون کننده فعال نشود و نداي خـود را، کـه فراخـوان پيوستگي و يگانگي است ، به قلمرو خودآگاه روان نفرستد، دوسويۀ روان همچنان از هم جـدا و بــيخبــر خواهنــد مانــد و تــنش ميــان نرينگــي و مــادينگي روان از ميــان خواهــد رفــت (ياوري،١٢١:١٣٧٤- ١٢٠).