Abstract:
افسانه ها و اسطوره های باقیمانده از دوران بسیار کهن ، گذشته از آن که ما را با فرهنگ و تمدن
سرزمین ها و اقوام ملل گوناگون آشنا می سازند، در واقع شیوه ای هستند برای زیستن و موثر بودن
که عمدتا در قالب شخصیت های تاریخی و اسطوره ای ظاهر می شوند. بدین جهت بررسی و مطالعه ی
تطبیقی اساطیر به ویژه قهرمانان اسطوره ای متون نوشتاری کهن و سرنوشت مشترک آن ها موضوعی
بسیار مهم و درخور توجه است که پرداختن به همه ی آن ها در این نوشتار مختصر نمی گنجد. اگر
چه مقایسه ی پهلوانان اساطیری حماسه های مختلف جهان به دلیل تفاوت های فرهنگی و اعتقادی
بعضا با دشواری هایی روبروست اما به دلیل آمیختگی اساطیر ملل مختلف و تاثیرپذیری شان از
یک دیگر از این قابلیت برخوردار می گردند. مقاله ی حاضر دو تن از اسطوره های پهلوانی ایران و
یونان یعنی گرشاسب و اودیسه را از خل ل آثار جاودانی اسدی طوسی و هومر مورد بحث و بررسی
قرار داده ، به شباهت ها و تفاوت های دو شخصیت با بیان شواهد موجود در این آثار می پردازد.
Machine summary:
سرکاراتي ، ١٣٨٥، ١٣٧) در منظومه اسدي نيز گرشاسب پهلواني اژدهاکش توصيف شده است ؛ او دو بار به جنگ با اژدها مي رود؛ نخستين پيکار او بنا به درخواست ضحاک است ، پهلوان نيز سلاح نبرد برمي گيرد و به سوي اژدهايي که بنابر روايت گرشاسب نامه آتش کام ، دماهنج ، زهرآگين و زيان کار است حرکت مي کند: بر او کارگر خنجر و تير نيست دماهنج کوهي ست نخچير نيست نسوزد تنش ز آتش تف و تاب ز درياست خود بيم نايدش از آب به گرز گران ياخت مرد دلير درآمد خروشنده چون تند شير بدانسان همي زدش با زور و هنگ که از کُه به زخمش همي ريخت سنگ سر و مغزش آميخت با خاک و خون شد آن جانور کوه جنگي نگون (اسدي طوسي ، ١٣٨٩، ٧٦-٧٧) دومين اژدهاکشي پهلوان نيز در جزيره ي اژدهايان است که با وجود مخالفت هاي هم راهانش ، پياده و تنها به جنگ با آن اهريمنان مي رود و شش تن از ايشان را هلاک مي گرداند: برفتند و آمد جزيري پديد که آن جا به جز اژدها کس نديد بدانسان بزرگ اژدها کز دو ميل بيوباشتندي به دَم ژنده پيل ز زهرش همه کوه و هامون سياه دم و دودشان رفته بر چرخ و ماه يکايک پراکنده بر دشت و غار زبان چون درخت و دهان چون دهار سپر در برافکند با گرز و تيغ برون رفت بر سان غرنده ميغ سراسر شخ و سنگلاخ درشت بگشت و از آن اژدها شش بکشت (همان ، ١٦٢) پهلوان اساطيري گرشاسب نامه هر رخدادي را، چه خوب و چه بد، متأثر از مقدرات و خواست و مشيت الهي مي داند تا آن جا که باورهاي زرواني و بنيادي ترين وجه آن يعني اعتقاد به تقدير و حاکميت آن بر زندگاني بشر که بر حماسه هاي ملي ايران سايه افکنده و ويژگي سرشتين حماسه است در سرتاسر گرشاسب نامه نمود دارد.