Abstract:
آرمانشهر در اندیشهی شاعران و ادیبان، مدینهی فاضله و ناکجاآبادی است که در آن، همهی انسانها در آزادی و سعادت زندگی میکنند و از ظلم و جور و بیعدالتی خبری نیست. رویای چنین جامعهی آرمانی، در میان شاعران رمانتیسم، نمود بیشتری دارد؛ چرا که این شاعران، به دلیل احساس نوعی تنهایی و غربت، به طرح آرمانشهر خیالی و جهان مثالی خود میپردازند و آن را به گونههای مختلفی تجسّم میکنند. جبران خلیل جبران و سهراب سپهری، به عنوان دو شاعر رمانتیک در ادبیات معاصر فارسی و عربی، از میان گونههای مختلفی که میتوان برای رمانتیسم قائل شد، به طور ویژه به رمانتیسم آرمان شهری پایبند بودهاند و تلاش آنها بر این بوده تا با مشربی عرفانی و رویکردی صوفیانه، دنیای رویایی خود را ترسیم نمایند. سهراب، «شهر پشت دریاها» و گاهی «هیچستان» و «ده بالادست» را سمبلهایی از دنیای آرمانشهر خود میداند، و در مقابل جبران نیز،«جنگل» را نماد آرمانشهر خود برگزیده است. همچنین هر دو شاعر، ویژگیهایی همچون عشق، عدالت، زیبایی، معرفت و شناخت و...، برای جهان مطلوب خود برمیشمارند. در این پژوهش و با شیوهی تحلیلی- توصیفی و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به بررسی دیدگاه دو شاعر به مقولهی آرمانشهر و ویژگیهای آن خواهیم پرداخت.
For poets and authors, Utopia is nowhere, all humans search it, in order to get rid of crulity. This dream abounds the romantic poet’s minds, because they take refugee in their artifitial worlds which they imagine them. Jobran khalil Jobran and Sohrab Sepehri are two romantic, contemporary, Persian and Arabic poets who depend on utopia in their poems in the mystical, suffistic ways. Sohrab describes ″The Beyond seas″, ″Nowhere″, and ″The Above Oasis″ as the symbols of Utopia, instead Jobran uses ″jungle″. They use love, fair, beauty, virtue, and understanding as the characteristics of Ideal world.