Abstract:
چکیده: داستاننویسانی که از شهر اصفهان برخاستهاند، ویژگیهای مشترکی در آثار خود بر جا گذاشتهاند. این ویژگیهای مشترک فقط در حیطۀ اقلیم خلاصه نمیشود؛ بلکه مجموعهای از عناصر هویتبخش را در بر میگیرد و ساحتهای همسویی را در حوزۀ زبان، اندیشه، جغرافیا، اقتصاد، اخلاق، آداب و رسوم و باورها نمایان میسازد. این مقاله در ساختار آثار داستانی دو تن از نمایندگان شاخص مکتب اصفهان یعنی بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری واکاوی کرده و خصوصیات مشترک وحدتبخش و سبکآفرین آنها را استخراج نموده است. نتیجه اینکه این ساختارها در مواردی همچون تصویرآفرینیهای طنزآمیز و هجوآمیز، تکنیک و فرم متفاوت در کلام، شخصیتپردازیهای خاص، فضاسازیهای گوتیک و نامشخص، آغازها و انجامهای ناگهانی، چرخش در زاویهدید و خلافآمد در روایت، گفتوگوهای زیاد و توصیفات کم، توجه به اساطیر و تاریخ و متون کهن، سوژهگزینیهای نادر و نامگزینیهای مدرن و نثر صیقلخورده و شعرگونه، تحلیل و تشریح میشود. کلیدواژهها: عناصر بومی، مکتب اصفهان، بهرام صادقی، هوشنگ گلشیری، ادبیات داستانی.
Native elements of Isfahan's story writing in the works of Bahram Sadeghi and Houshang Golshiri abstract: Writers from the city of Isfahan have common features in their works. These common features are not limited to the climatic context, but include a set of identity elements that represent commonalities in terms of language, thought, geography, economics, ethics, customs, and beliefs. This article has explored the structure of fictional works by two prominent representatives of the Isfahan school of thought, Bahram Sadeqi and Houshang Golshiri, and derived their unifying and linguistic common features. The result is that these structures are in some cases such as humorous and spurred imagery, different technique and form in the word, specific characterizations, horrific and indeterminate spaces, initiations and sudden events, spin on the angle of view and reversal in narration, conversations and low descriptions, attention The mythology and ancient history and texts, rare subjects and modern names, and simple prose and poetry, are analyzed. Keywords: Native Elements, Isfahan School, Bahram Sadeghi, Houshang Golshiri, Fiction.
Machine summary:
نتيجه اينکه اين ساختارها در مواردي همچون تصويرآفرينيهاي طنزآميز و هجوآميز، تکنيک و فرم متفاوت در کلام ، شخصيت پردازيهاي خاص ، فضاسازيهاي گوتيک و نامشخص ، آغازها و انجام هاي ناگهاني، چرخش در زاويه ديد و خلاف آمد در روايت ، گفت وگوهاي زياد و توصيفات کم ، توجه به اساطير و تاريخ و متون کهن ، سوژه گزينيهاي نادر و نام گزينيهاي مدرن و نثر صيقل خورده و شعرگونه ، تحليل و تشريح ميشود.
هدف اصلي اين مقاله ، شناساني دقيق تر و ژرف تر ويژگيهاي سبکي و عناصر بومي مکتب داستان نويسي اصفهان با تکيه بر ساختار آثار دو تن از نويسندگان برجستۀ اين سبک (بهرام صادقي و هوشنگ گلشيري) است .
از آنجا که توجه به فرم در مکتب داستان نويسي اصفهان به ويژه داستان هاي صادقي و گلشيري بسيار حائز اهميت است ، در اين نوشتار برآنيم تا مهم ترين شاخصه هاي سبکي را در ساختار آثار اين دو نويسنده نشان دهيم و به تحليل ويژگيهاي مشترک اين موارد بپردازيم .
آنچه براي گلشيري اهميت دارد، اين است که متناسب با هر سوژه ، تکنيک هاي مرتبط با آن را در داستان به کار گيرد، بنابراين به ازاي هر سوژه بينهايت فرم ميتوان به کار بست و آن را روايت کرد.
ابتداي داستان «خواب خون » از صادقي و «دخمه اي براي سمور آبي» از گلشيري چنين است : «و اين را ناگفته نگذارم که ژ عقيده داشت که عاقبت کوتاه ترين داستان دنيا را او خواهد نوشت » (صادقي، ١٣٨٨: ٣٧٦) و «خون گرم و سرخ به همۀ ملافه ها نشت ميکند» (گلشيري، ١٣٨٠: ٩٧).