Abstract:
از دو دهه گذشته جهت گیری اصلی سیاست خارجی ایالات متحده حول محور تروریسم و بنیادگرایی حرکت مینماید؛ در این میان گرچه سیاست خارجی روسیه نیز گرچه بیشتر توانش درگیر مسائل حوزه پیرامونیاش بوده است ولیکن یکی از دغدغههای روسیه نیز خطر رشد افراط گرایی در همین مناطق بوده است. سوال اصلی این است که مهمترین وجوه تشابه و تفاوت راهبردهای سیاست خارجی آمریکا و روسیه در مقابله تروریسم و بنیادگرایی بر مبنای چه رویکرد و مولفههایی قابل تبیین و واکاوی میباشد؟ آنچه به نظر میرسد این نکته است که رویکرد واقع گرایانه ساختاری مبتنی بر دفع تهدیدات و تامین منافع نسبی از نقاط تشابه و مهار جهانی تروریسم و استفاده از قدرت هوشمند توسط آمریکا در برابر مقابله نظامی محدود و عملگرایی منطقه ای توسط روسیه از مهمترین وجوه تفاوت راهبرد سیاسی امنیتی آمریکا و روسیه در مقابله با تروریسم و بنیادگرایی به شمار میآید. بر همین اساس ضرورت دارد که هر دو کشور بازیگران غیر دولتی نوظهور را یک تهدید امنیتی قلمداد نموده. لیکن در نوع انتخاب سیاستهای اتخاذ شده به جهت مقابله با این تهدید تفاوت رویکرد دارند
Hussein Kaghazloo[1] Abstract: For the past two decades, the main focus of US foreign policy has shifted to terrorism and fundamentalism. Although Russia's foreign policy has been more involved in its peripheral affairs, one of Russia's concerns has been the growing risk of extremism in those areas. The main question is: what are the most important aspects of the similarity and difference between US and Russian foreign policy strategies in the fight against terrorism and fundamentalism? It seems the structural realist approach based on the elimination of threats, the provision of relative benefits from the global similarity, containment of terrorism and the use of smart power by the United States in comparison with limited military operations and regional pragmatism by Russia are the most important aspects of strategic differences. The political and security of the United States and Russia is opposed to terrorism and fundamentalism. Accordingly, it is imperative that both countries consider emerging non-governmental actors a security threat. However, they have adopted different approaches and policies to deal with this threat. [1] PhD student, International Relations, Karaj Branch, Islamic Azad University, Alborz, Iran
Machine summary:
بنابراین این مقاله میکوشد با در نظر گرفتن این مهم که موضوع پژوهش به تبیین بازیگری بازیگران منطقهای و تأثیر آن بر سیاست خارجی، امنیت و منافع ملی این دو قدرت بپردازد؛ لذا این پژوهش بر شش اصل اساسی و بنیادی استوار است که این اصول عبارتاند از: (1) مبانی و اساس نظری سیاست خارجی؛ (2) ماهیت و چیستی روابط؛ (3) مطالعه موردی و تأثیر آن بر امنیت؛ (4) نگاههای دو کشور در سیاست خارج؛ (5) تأثیر این تحولات خصوصا در جهان عرب بر سیاست خارجی دو کشور؛ (6) رشد گروههای جهادی- سلفی در این فضا و تأثیر آن بر محیط پیرامونی این قدرتها؛ لذا با بیان این اصول وارد بخش ابتدایی پژوهش یعنی چارچوب نظری آن میشویم.
پرسش اصلی نئو واقعگرایی این است که چرا کشورهای مختلف با ساختار سیاسی متفاوت، وضعیت و موقعیت جغرافیایی گوناگون و تمایزات ایدئولوژیک، رفتارهای سیاست خارجی مشابهی از خود بروز میدهند؟ نوواقعگرایان علت این رفتار مشابه را ماهیت نظام بینالملل و محدودیتهایی میدانند که برای کشورهای مختلف ایجاد میکند.
(Ibid,2012) تلاش براي حفظ نفوذ ژئوپليتيكی قدرتها در سیاست خارجی رقابت روسیه و غرب همواره دارای ویژگیهای خاص خود بوده است، این رقابت که نزدیک به یک قرن سابقه داشته و برای مدت طولانی حول محور ایدئولوژی میچرخید، امروزه چهره سیاسی و اقتصادی به خود گرفته و مقصد هر دو طرف تسلط بیشتر بر منابع جهان و افزایش حیثیت و اعتبار بینالمللیشان است.
در این راستا، میتوان تأکید کرد که جلوه اصلی سیاستها مبارزه با تروریسم، مسائل نظامی- امنیتی فدراسیون روسیه و ایالات متحده آمریکا در دکترین سیاست خارجی، نظامی و اسناد امنیت ملی آنها قابل مشاهده است.