Abstract:
در چند دهه اخیر همزمان با سیاستهای نئولیبرالیستی دولت، سیاست خودگردانی تعاونیهای تولید روستایی نیز به اجرا درآمد. هدف این سیاستگذاریها در متون نهادی کاهش تصدیگری دولت و افزایش مشارکت و توان تصمیمگیری جامعه محلی و توانمندسازی تعاونیهای تولید اعلام شده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی انتقادی پیامدهای این سیاست در تعاونیهای تولید روستایی استان کردستان است. بر همینسیاق، پژوهش حاضر با پشتوانه نظری و مفهومی نئولیبرالیسم در حوزه اقتصاد و مدیریت و روششناسی مردمنگاری نهادی دوروتی اسمیت به بحث و بررسی موضوع حاضر میپردازد. در این پژوهش جهت پیبردن به سیاست خودگردانی به بحثی انتقادی در پیوند با خودگردانی تعاونیهای تولید پرداخته میشود و سپس با استفاده از تحلیل تماتیک، تجربه زیسته مصاحبهشوندگان (ارکان تعاونیهای تولید: مدیرعامل، هیئت مدیره و کشاورزان عضو) مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. تعداد مصاحبهشوندگان این پژوهش بر اساس تکنیک اشباع نظری ٣٤ نفر است که با تمامی آنها مصاحبه عمیق و نیمهساختیافته به عمل آمد. نتایج پژوهش نشان داد که تعاونیهای تولید روستایی استان کردستان علاوه بر مسائل و آسیبهای اجتماعی، فرهنگی و مدیریتی و... پس از اجرای سیاست خودگردانی، درگیر مسائل و مشکلات دیگری گردیدهاند که ناشی از شوک خودگردانی، خودگردانی بدون برنامه و لغو حمایتهای دولتی بوده است. به عبارت دیگر، سیاست خودگردانی و تعدیل ساختاری تعاونیها تولید در تحقق اهداف خود دچار یک شکست بزرگ شدهاند. پیامدهایی همچون خصوصیسازی خدمات کشاورزی، سیاستهای حامیپرورانه و افول جایگاه خدماتی تعاونیهای تولید و... لزوم اخذ سیاستهای ترمیمی تعاونیها را به یک راهبرد اساسی در راستای توسعه آنها بدل کرده است.
In the last few decades, along with the wave of structural adjustment and privatization of neoliberal policies of the ninth government in Iran, one of the policies and strategies in the field of agricultural development and its related cooperatives was self-regulation. The purpose of these policies has been announced in the institutional texts, statutes and organizational rules and regulations, reducing the government's role, increasing the participation and decision-making power of the local community, and empowering the production cooperatives. The purpose of this research is to study the consequences of this policy in rural production cooperatives in Kurdistan province. On this issue, the present study deals with theoretical and conceptual support of neoliberalism in the field of economics and management and the methodology of the Institute of Ethnography of Dorothy Smith to discuss the present subject. In this research, a critique of the autonomy of the production cooperatives is discussed in order to identify the policy of self-regulation. Then, using the temporal analysis, the interviewed interviewer's experience (the components of production co-operatives: CEO, board and member farmers) is discussed. The number of interviewees in this study was based on the theoretical saturation technique of 34 people, with all of them having a deep and semi-structured interview. The results of this research indicate that rural production cooperatives in Kurdistan province, in addition to social, cultural and managerial problems and after the implementation of self-regulation policy, have been involved with other problems caused by self-regulation shock, self-governing autonomy and abolition of state support.
Machine summary:
هدف این سیاست گذاری ها در متون نهادی کاهش تصدی گری دولت و افزایش مشارکت و توان تصمیم گیری جامعه محلی و توانمندسازی تعاونی های تولید اعلام شده است .
نتایج پژوهش نشان داد که تعاونی های تولید روستایی استان کردستان علاوه بر مسائل و آسیب های اجتماعی ، فرهنگی و مدیریتی و غیره پس از اجرای سیاست خودگردانی ، درگیر مسائل و مشکلات دیگری گردیده اند که ناشی از شوک خودگردانی ، خودگردانی بدون برنامه و لغو حمایت های دولتی بوده است .
پیشینه ی شرکت ها تعاونی تولید روستایی در ایران نیز حکایت از نقش بارز دولت در تشکیل ، گسترش و حتی مدیریت این تشکل ها دارد (طالب ، ١٣٧٦؛ مهاجرانی و عسگری ، ١٣٨٤)؛ اما در دهه ی ١٣٨٠ و اوایل ١٣٩٠ با اجرایی و تبیین نمودن اصل ٤٤ قانون اساسی ، در خصوصی سازی بخش های دولتی ، تعاونیهای تولید روستایی نیز دچار روند سیاست خودگردانی شدند.
نقل قول های فوق نشان میدهد که سیاست خودگردانی تعاونیها که در راستای تعدیل ساختاری و روند روبه رشد نئولیبرالیسم در ایران به اجرا درآمد و اعتقاد بر این بود با کاهش نقش تصدی گری دولت میتوان زمینه های مشارکت افراد کشاورز در تصمیم گیریهای تعاونیهای تولید را فراهم نمود، نه تنها منجر به مشارکت کشاورزان عضو در تصمیم گیریها نشده است بلکه باعث افول اعتماد کشاورزان ، ضعف عملکردی تعاونی تولید، کاهش جایگاه و نقش خدماتی آن و ورشکستگی مالی آن ها نیز شده است .