Abstract:
در آغاز اسطوره سازی بازنگرمحور، جنبشی در فمینیسم بود تا زنان را به نوشتن دربارهی خودشان ترغیب کند و آنان را توانا سازد تا از طریق بازنویسی اساطیر پدرسالارانه با دیدی جدید و زنانه، بر ساختاری که حضورشان را محدود کرده است بتازند. گرچه طبق تعریف فمینیستها از اسطوره سازی، این وظیفه تنها به زنان سپرده شده است، مقاله پیش رو به دنبال آن است تا با معیارهای این جنبش به بررسی آثار یک نویسنده مرد بپردازد. بهرام بیضایی از معدود نویسندگان فارسی زبانی است که علاقه اش به بازنویسی و اقتباس در آثارش کامال پدیدار است. از بین نمایشنامه های او که براساس اسطوره، افسانه و یا داستانهای قدیمی نگاشته شده اند، در دو اثرمهم وی موضوعاتی مرتبط با مشکالت زنان در جامعه بررسی شده است: سهراب کشی و شب هزارویکم. تحقیق حاضر، پس از مطالعه ی این دو نمایشنامه، نشان میدهد که گرچه بیضایی در هر دو اثر از راهکارهای ویژهای برای تقلیل خصوصیات مردساالرانهی داستان اساطیری استفاده میکند، تنها در شب هزارویکم موفق میشود اثری فمینیستی خلق کند.
Revisionist mythmaking started as a movement to encourage women to write about themselves, rewrite patriarchal mythology from female perspectives, and overcome the system that has excluded female presence to a large degree. Unlike how feminists defined mythmakers, to be female writer, this essay aims to study a male playwright, Bahram Beyzai, to examine whether a man can act as a revisionist mythmaker or not. Beyzai is one of the few writers in Persian literature who is fascinated by writing adaptations. Among his many works which are dedicated to rewrite myths, fairytales and old stories, he has used mythology to portray issues regarding women in two of his plays: Killing Sohrab and One Thousand and First Night. This essay, after the examination of these two plays, reveals that although Beyzai has used feminist strategies to undermine the patriarchal features of mythology, but he is only successful in writing a feminist work with One Thousand and First Night.
Machine summary:
تحقیق حاضر، پس از مطالعهی این دو نمایشنامه، نشان میدهد که گرچه بیضایی در هر دو اثر از راهکارهای ویژهای برای تقلیل خصوصیات مردسالارانهی داستان اساطیری استفاده میکند، تنها در شب هزارویکم موفق میشود اثری فمینیستی خلق کند.
بهرام بیضایی با نمایشنامههایش علاقهی خود را به مسائل فمینیستی نشان داده است؛ او با نگارش دو نمایشنامه براساس شاهنامهی فردوسی، این سؤال را پیش میآورد که با توجه به تعاریفی که فمینیستها از یک اسطورهساز بازنگرمحور ارائه میدهند، آیا میتوان او را در این گروه از نویسندگان جای داد؟ این مقاله با مقایسهی دو اثر اقتباسی سهرابکشی و بخش اول شب هزارویکم با داستانهای اصلی شاهنامه، در پی آن است تا نشان دهد آیا بیضایی با تغییراتی که در داستانها داده است، توانسته مفاهیم مردسالارانهی اسطوره و تأثیرات آنها را در نمایشنامههایش تقلیل دهد یا خیر؟ دربارهی هردو مبحث اسطوره و مشکلات مربوط به زنان در نمایشنامههای بیضایی، پژوهشهای ادبی بیشماری انجام شده است.
با این روش روایی، بیضایی موفق میشود نقش بیشتری به دو شخصیت زن داستان بدهد و تهمینه و گردآفرید بیشتر از آن چیزی که در شاهنامه به آنها اختصاص داده شده بود، روی صحنه حضور دارند.
باوجود اینکه به دلیل استفاده از تکنیک گذشتهنمایی حضور تهمینه روی صحنه بیشتر شده است، نقش این شخصیت در داستان همانی است که در شاهنامه بود و برای پسرش تعریف میکند که پدرش کیست و چه کرده است.
با توجه به شخصیتهای زن، داستان ضحاک یکی از مهمترین داستانهای شاهنامه است، چرا که اولین زنان شعر فردوسی در این بخش معرفی میشوند: شهرناز (یا در برخی نسخ شهرنواز) و ارنواز (خالقی مطلق، ۱۳۹۵: ۲۷).