Abstract:
در میان متون نمایشی به جا مانده از دوره ی قاجار، دسته ای آثار هستند که به نمایشهای شادی آور زنانه مشهور شده اند اما تا همین سال های اخیر تقریبا به هی چوجه جدی گرفته نشده اند و مطالعه ای علمی روی آنها صورت نگرفته است. ای نگونه از نمایشها که در اندرونی ها و در میان زنان رواج داشته است، مشتمل برهفت نمایش است که نسبت به نمایش های دیگر تفاوت هایی عمده دارد. فقدان ساختار سلسله مراتبی، نبود روایتی منسجم با خط قصه ی سرراست و همینطور دوری جستن شان از نثر و نزدیکی بی همتایشان به شعرهای فولکلور، موسیقی و ریتم عامه پسند از بارزترین این تمایزهاست. این مقاله تلاشی است برای فهم و خوانش این آثار نادیده گرفته شده از منظر مفهوم «نوشتار زنانه » که هلن سیکسو، لوس ایریگارای و ژولیا کریستوا، سه منتقد و نظریه پرداز فرانسوی مطرح کرده اند. در این پژوهش، برای گردآوری نمایشها به منابع مستند رجوع شده است، سپس براساس عناصر مورد مطالعه طبق هبندی گردیدند و در نهایت از منظر چهارچوب نظری اشاره شده، تاویل شدند. یافت ه های مقاله بر آن است که نباید ظاهر شلخته و نامنسجم این نمایش ها باعث گردد اهمیت ادبی، اجتماعی و انسان شناسانه ی آنها نادیده گرفته شود. این نمایش ها جزو اندک محمل هایی بوده است که زنان در آن دوره به مسایل پیرامون شان واکنش نشان داده اند.
Among the play scripts left over from Qajar period, there are groups of works that are known as “Feminine joyful performances”, but until recent years, they have been taken seriously and no scientific studies have been done on them. This type of play, which is popular indoors and among women includes seven plays, which have significant differences from other plays. Lack of a hierarchical structure, lack of a coherent narrative with a straightforward storyline, as well as their distance from prose and their unrivaled closeness to folklore, music, and popular rhythm are the most obvious distinctions of them. This article is an attempt to understand and read these overlooked works in terms of “feminine writing” concept, proposed by three French critics and theorists, Helene Cixous, Luce Irygaray, Julia Kristeva. In this research, the plays have been collected from documentary sources, then they have been classified based on the studied elements and finally, they have been interpreted from the point of view of the mentioned theoretical framework. The findings of the article are that the sloppy and incoherent appearance of these plays should not cause their literary, social and anthropological importance to be ignored. These plays were one of the few occasions in which women reacted to the issues in their era.
Machine summary:
بجز بهرام بیضایی در کتاب «نمایش در ایران» و مرحوم انجوی شیرازی در کتاب «بازیهای نمایشی» و بهتازگی کتاب «نمایشهای زنانه ایران»، نوشته جواد انصافی و فروغ یزدان عاشوری و چند پایاننامه دانشگاهی، در کمتر کتابی درباره تاریخ نمایش ایران، پژوهشی درخور درباره نمایشهای شادیآور زنان وجود دارد.
در مقدمه کتاب نمایشهای زنانه ایران، نوشته جواد انصافی و فروغ یزدان عاشوری که در سالهای اخیر منتشر شده است و در آن نسخههایی از نمایشهای شادیآور زنان به شیوهای نزدیک به کتاب بازیهای نمایشی مرحوم انجوی شیرازی جمعآوری شده است، انصافی اشاره میکند که نمایش زنانه ایران، به دلیل اینکه تنها در محافل ویژه زنان به اجرا درمیآید، در تاریخ دیرینه هنرهای نمایشی این مرز و بوم، همواره از جایگاهی استثنایی برخوردار بوده است و همین ویژگی، دربرگیرنده مزایا و آزادی عملهای متعددی ست.
محمدحسین ناصربخت، پژوهشگر تئاتر نیز در مقالهاش با نام «گونههای نمایش سنتی در ایران» درباره نمایشهای شادیآور زنان مینویسد: «در مورد این نمایشها تاریخچه مدونی در دست نیست اما ما میدانیم که از دوران صفویه به بعد گروههای مطرب زنانهای وجود داشتند که در مجالس خصوصی زنانه و در پشت درهای بسته به اجرای انواع رقصها و خرده نمایشهای موزیکالی میپرداختند.
در اجرای این نمایشها هم اغلب از حرکات ریتمیک بدن زنانه و رقص استفاده میشود که همین حضور بیواسطه بدن زن در اجرای نمایش نیز از ویژگیهایی است که اینگونه نمایشی را منحصربهفرد میکند.