Abstract:
درام تاریخی همواره یکی از حوزههای مورد اهمیت در ادبیات نمایشی بوده است. توجه به آن در ایران معاصر به ظهور جریانی موسوم به "قاجارگرایی" انجامیده است که در آن ادبیات نمایشی معاصر به زندگی در دوران قاجار و در بستر وقایع تاریخی آن میپردازد. این پژوهش سعی دارد به زمینههای اجتماعی ظهور و فراگیری این نوع درام در اواسط دهه هفتاد تا اواسط دهه هشتاد شمسی در ایران بپردازد. در این پژوهش برای تحلیل این پدیده نوظهور از آرای گئورگ لوکاچ استفاده شدهاست. به باور لوکاچ و در چارچوب نظریه بازتابی او درباره هنر، درامهای تاریخی بازتابی پویا از تقابلهای تاریخی انضمامی هستند که زمینه را برای فهم مفاهیم اجتماعی معاصر را برای مخاطب فراهم میسازند. این تقابل در مورد نمایشنامههای معاصر با محوریت دوران قاجار و به ویژه عصر مشروطه در بستر مواجههی سنت و مدرنیته و روند طی شدهی آن در در ایران معاصر نمود یافته است. در این پژوهش پس از بررسی آرای لوکاچ در زمینه درام تاریخی و ویژگیهای آن، به زمینههای تاریخی جدید که به پیدایش این نوع درام منجر شده است پرداخته و نحوهی این بازتاب اجتماعی در آثار مورد تحقیق بررسی خواهند شد.
Historical drama has always been one of the important fields in
dramatic literature. Focusing on that in contemporary Iran has led
to the emergence of “Qajarism” in which contemporary dramatic
literature deals with life during the Qajar period in the context of its
historical events. This study tries to address the social contexts of
the emergence and spread of this type of drama in the mid-seventies
to mid-eighties in Iran. In this research, Georg Lukacs views have
been used to analyze this emerging phenomenon. According to Georg
Lukacs, and within the framework of his theory of reflection on
art, historical dramas are dynamic reflections of concrete historical
contrasts that provide the audience with the ground for understanding
contemporary social concepts. This contrast has been reflected in
the case of contemporary plays centered on the Qajar period and
especially the constitutional era in the context of the confrontation
between tradition and modernity and the process that has taken place
in contemporary Iran. In this research, after examining Georg Lukacs
views on historical drama and its characteristics, new historical
contexts that have led to the emergence of this type of drama will be
examined and the manner of this social reflection in the researched
works will be examined.
Machine summary:
بررسي و تحليل بسياري از درام هاي تاريخي نشان مي دهد که آنها با اهدافي فراتر از خود متن به وجود مي آيند و موضوعاتي که براي آنها انتخاب مي شوند بازتاب جريان هاي روز جامعه مولف هستند، چرا که فهم هر مولفي از تاريخ همواره در چهارچوب افق زمان و مکاني که در آن به سر مي برد خواهد بود.
متون نمايشي مورد پژوهش عبارتند از: نام اثر نويسنده سال چاپ باغ شب نماي ما اکبر رادي ١٣٧٨ پستوخانه حميد امجد ١٣٧٨ خواب در فنجان خالي نغمه ثميني ١٣٨٢ داستان دور و دراز و فراموش نشدني و سراسر پند و اندرز سفر سلطان ابن سلطان و خاقان بن خاقان به ديار فرنگ به روايت محمد چرمشير ١٣٨٤ مرد مشکوک شب سيزدهم حميد امجد ١٣٨٠ شب هزارويکم بهرام بيضايي ١٣٨٢ شيش و بش محمد چرمشير ١٣٨١ شهادتخواني قدمشاد مطرب در طهران محمد رحمانيان ١٣٨٤ کبوتري ناگهان محمد چرمشير ١٣٨٤ گزارش خواب محمد رضايي راد ١٣٨٦ ندبه بهرام بيضايي ١٣٨٢ چهارچوب نظري اگر به پيروي از ناتالي هينيک جامعه شناسي هنر را در سه جريان زيبايي شناسي جامعه شناختي ، تاريخ اجتماعي هنر و جامعه شناسي پيمايشي هنر طبقه بندي کنيم ، لوکاچ از متفکران مهم جريان زيبايي شناسي جامعه شناختي با رويکرد بازتابي به شمار مي آيد (هينيک ، ١٣٩٧: ٢٣).
درام تاريخي رويدادها و شخصيت هاي گذشته را به نحوي بايد نشان دهد که گويي در زمان حال در حال رخ دادن است ، بنابراين براي حفظ اصالت تاريخي قهرمان بايد بر ويژگي هايي از او متمرکز شد که در طول دوران ها مشترک هستند و بي واسطه قابل درک اند (لوکاچ ، ١٣٨٨: ٢٣٤ـ٢٣٢).