Abstract:
مسئلۀ مقالۀ حاضر برپایۀ این فرضیه شکل گرفته که ابژهها با وجه جهانشمولی خود میتوانند در کارکردهای مختلف سوژگانی، بیناسوژهای، بیناابژهای، پدیداری، پروتزی و جسمانهای نقش ایفا کنند. برپایۀ این، پرسش اصلی مقالۀ پیشِرو این است که جایگاه ابژه در مناسبات اجتماعی کجاست و ابژه چگونه و برمبنای کدام کارکردهای روایی میتواند منظر سوژه و راوی را ازآنِ خود کند و با ساختارمند کردن سکانسهای کنشی او حتی ارتباطات بیناسوژهای و بیناابژهای را سامان بخشد. درواقع هدف اصلی پژوهش حاضر تبیین نقش و جایگاه ابژه در مناسبتهای بینانشانهای، بیناابژهای و اجتماعی از منظر نشانه ـ معناشناسی برمبنای روایت «خانهروشنان» گلشیری است. بررسی نشانه ـ معناشناختی ابژه در «خانهروشنان» نشاندهندة ارتقای جایگاه ابژگانی ابژه تا سطح سوژه ـ کنشگر و ایفای نقش کنشگری و سوژگانی در بستری از کنشهای بیناسوژهای و اجتماعی است. «خانهروشنان» برپایۀ روایتی غیرخطی شکل میگیرد و ازجمله معدود آثاری است که در آن ابژه وظیفۀ روایتگری را برعهده دارد و همهچیز از منظر او ارزیابی میشود. در این اثر، ابژه با نقشها و کارکردهای بیناسوژهای و بیناابژهای، نبض روایت را دراختیار میگیرد و برمبنای کنشهای اجتماعی در تعاملی ادراکی ـ حسی و تنی با دیگر سوژهها قرار میگیرد و درنتیجه به مقام سوژه ـ کنشگر ارتقا مییابد..
The issue of the present article is based on the hypothesis that objects with a universe of their own can play a role in various functions of a Subject, Between the subject and object, phenomenological, prosthetic, and physical form. Based on this, the main question is where is the position of the object in the social relations? And how can the object, based on which discursive functions, take the perspective of the subject and the narrator and, by structuring its action sequences, even organize communication between subject and object? In fact, the main purpose of the present research is to explain the role of the object in the inter-sign, between object and social events in terms of semiotics based on the narration of the Golshiri's Khaneh-Roshanan. The examination of the semiotics of the object in the Khaneh-Roshanan indicates the improvement of the object's objective position to the level of the subject-actor and the role of activism and subjectivity in the context of the activities between the subject and the social. The Khaneh-Roshanan is based on a non-linear narrative and is one of the few works in which the subject assumes the duty of narration and evaluates everything from his point of view. In fact, in this work, an object with roles and functions between subject and objects takes the pulse of narration and takes place on the basis of social actions in a perceptual-sensory interactivity with other subjects, and thus leads to the position A subject-actor is promoted.
Machine summary:
برپايۀ اين ، پرسش هاي اصلي مقالۀ حاضر عبارت اند از: در روايت «خانه روشنان »، ابژه ها چگونه و برمبناي کدام کارکردهاي 13 روايي ١٢ مي توانند جايگاه سوژه را تسخير کنند و با پذيرفتن نقش سوژگاني و کنشي ، مناسبات اجتماعي جديدي را بنيان گذارند؟ همچنين نقش و جايگاه ابژه در شکل گيري کنش هاي بيناسوژه اي و حتي ارتباط بيناابژه اي چيست ؟ در اين پژوهش ، با کاربست رويکرد نشانه ـ معناشناختي و به شيوه اي توصيفي ـ تحليلي، کارکردها و نقش هاي 202 مختلف روايي ابژه در برخورد با سوژه و تبيين جايگاه ابژه در مناسبت هاي اجتماعي، بيناسوژه اي و بيناابژه اي و چگونگي ارتقاي جايگاه ابژه به مقام يک سوژه ـ کنشگر در يکي از داستان هاي نيمۀ تاريک ماه هوشنگ گلشيري با نام «خانه روشنان » مورد بررسي و تحليل قرار ميگيرد.
در بخشي از ابعاد گمشدة معنا در نشانه شناسي روايي کلاسيک ؛ 19 نظام معنايي تطبيق يا رقص در تعامل (معين ، ١٣٩٦: ١٤٨- ١٥٩) نيز، ذيل بحث پراتيک فرايند گذر از چيز٢٠ به ابژه و چگونگي کارکرد ابژه هاي هنري براساس ديدگاه لاندوفسکي بررسي شده است .
اين قرينه ها تداعيگر تجربۀ زيستۀ مشترک ميشوند و همين تجربۀ مشترک حلقۀ رابط کنش هاي سوژه و ابژه است و بدين ترتيب ، به محض حضور سوژه و تعامل ابژة روشنايي با او، ارتباطي بيناابژه اي نيز شکل ميگيرد و درنتيجه آن ها به حرکت درميآيند، پچپچه ميکنند و با يکديگر حرف ميزنند.