Abstract:
جمله به واسطة طرز بیان و چگونگی ارائة پیام، چهار قسم خبری، پرسشی، امری و عاطفی است. ماهیّت جملات پرسشی، کسب خبر است، امّا معانی ثانوی دیگری از آن برداشت میشود. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به اغراض ثانوی جملات پرسشی گفتوگوهای «زهره و منوچهر» ایرجمیرزا و «ایرج و هوبره» قاسم لاربن، آخرین منظومههای غنایی ادبیّات کلاسیک فارسی پرداخته و به این پرسش پاسخ میدهد که معانی ثانوی جملات پرسشی گفتوگوها در کدام منظومه برجستهتر است و علّت این برجستگی چیست؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد بسامد جملات پرسشی گفتوگو در «ایرج و هوبره» نسبت به اقسام جمله، از منظومۀ «زهره و منوچهر» بیشتر است. بسامد جملات تعجّبی، استفهام انکاری و اظهار بیتابی، دلیل برجستگی و استفادة هنرمندانة لاربن از معانی ثانوی جملات پرسشی گفتوگو در «ایرج و هوبره» است. در «زهره و منوچهر» بسامد تعجّب و توبیخ در جملات پرسشی، جهت رسیدن زهره به خواهشهای دل است، امّا در «ایرج و هوبره» بسامد تعجّب با توجّه به جنبة غنایی منظومه، برآمده از عشق و حالات عاشقانه است و با توجّه به جنبة حماسی منظومه، دو دلی در هنگام خطر و دستدرازی به میهن، مایة حیرت است. استفهام انکاری، برای بیان مقصود و تأیید کلام بسامد یافته و اظهار بیتابی در منظومة غنایی لاربن، متأثّر از فراق و دوری از معشوق و عشق حقیقی است که در «زهره و منوچهر» نمود ندارد.
Sentences are divided into four different kinds of how to deliver a message; declarative, interrogative, imperative and exclamatory. The essence of a declarative sentence is to achieve information, however, we could infer other secondary meanings from it. This study has been done with an analytical-descriptive method and intends to analyze interrogative sentences of Iraj Mirza’s “Zohre and Manuchehr” and Ghasem Labon’s “Iraj and Hoobare” which are considered as the last lyrical poems of classic literature in Persian. This study is an approach to discover in what sentences are secondary meanings more significant and what the cause of this significance is. The results show that the frequency of interrogative sentences in dialogs to other types of sentences in “Iraj and Hoobare” is more than “Zohreh and Manuchehr”. The frequency of exclamatory, rhetorical and impatience statements, are the reasons why dialogs in Larbon’s “Iraj and Hoobare” are considered as artistic and outstanding. The frequency of exclamation and reprimand in interrogative sentences are used to approach Zohre to what her heart demands. Nevertheless, the frequency of exclamatory sentences in “Iraj and Hoobare” -due to its lyrical aspect- is caused by love. In addition, dubiousness in times of danger and impinging to one’s homeland -due to its being an epic poem- is shocking. Rhetorical questions used in in Larbon’s lyrical poems show purpose and confirm language and impatience. They are influenced by being apart or away from true love. This trend cannot be found in “Zohre and Manuchehr”.
Machine summary:
معانی ثانوی جملات پرسشی گفتوگو در «زهره و منوچهر» ایرجمیرزا و «ایرج و هوبره» قاسم لاربن عارف کمرپشتی 1 مریم سلیمانپور 2 چکیده جمله به واسطة طرز بیان و چگونگی ارائة پیام، چهار قسم خبری، پرسشی، امری و عاطفی است.
اغراض ثانوی و نقش آن در ادبیّت کلام با توجّه به اهمّیّت عنصر گفتوگو در منظومة «زهره و منوچهر» ایرجمیرزا و «ایرج و هوبره» قاسم لاربن در حیطة جملات پرسشی گفتوگو از منظر علم معانی قابل تأمّل و بررسی است.
استفهام انکاری منوچهر در بیت زیر، بار دیگر توجّه به مناسبات اجتماعی را تداعی میکند که میپرسد: خلق چه دانند که این داغ چیست؟ بـر رخ من داغ تـو یـا داغ کیست؟ (همان: 106) استفهام انکاری در منظومة لاربن با 16 جمله از مجموع جملات پرسشی یا به عبارتی 61/24 %، بسامد بیشتری نسبت به منظومة ایرجمیرزا دارد و دوّمین معنی پر کاربرد معانی ثانوی جملات پرسشی، گفتوگوی این منظومه به شمار میرود.
یافتههای تحقیق نشان میدهد با آنکه جملات پرسشی گفتوگوی منظومة ایرجمیرزا در بین اقسام چهارگانة جملات با 56/9% بیشتر از منظومة لاربن با 3/6 % است، امّا بسامد معانی ثانوی نسبت به جملات پرسشی در «ایرج و هوبره» با 92/96 % بیشتر از «زهره و منوچهر» با 54/94 % است.