Abstract:
امیر المومنین علیه السلام در سخنان خود به طور عام و در نهج البلاغه به طور خاص اشارات زیادی به فضایل قرآن کریم نمودهاند و در جمع میان منابع مورد استناد، اصالت را به قرآن دادهاند. در مجموع سخنان امیرالمومنین علیه السلام میتوان فهمید که قرآن کریم کتاب هدایت، وسیله جدایی حق از باطل و استناد به آن برای آن کس که با محتوای قرآن آشنا باشد، باعث پیروزی است. در برابر این همه اشارات زیبا، حضرت در خطاب به ابن عباس زمانی که او را برای محاجه باخوارج می فرستند به او توصیه میفرمایند، «لا تخاصمهم بالقرآن فان القرآن حمال ذو وجوه تقول و یقولون و لکن حاججهم بالسنه فانهم لن یجدوا عنها محیصا» با آیات قرآن با آنها محاجه نکن، چرا که قرآن تاب معانی مختلف و امکان تفسیر گوناگون دارد تو چیزی میگویی و آنها چیز دیگر، لکن با سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با آنها بحث نما که در برابر آن پاسخی نخواهند یافت. حال این شبهه پیش میآید با اینکه قرآن کریم کتاب هدایت است، پس چرا نمی توان گروهی گمراه را با استناد به آن هدایت کرد؟! این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال است که چرا حضرت در نامه ۷۷ نهج البلاغه ابن عباس را از احتجاج به قرآن باز میدارد در حالی که سایر نامهها، حکمتها و خطبهها افراد را به قرآن واستناد به آن فرا میخوانند. در این جستار که به روش توصیفی تحلیلی و مبتنی بر مطالعات منابع دینی است به این نتیجه رسیدهایم که امیر المومنین علیه السلام بنا به دلایلی خاص ابن عباس از احتجاج به قرآن با خوارج منع کردهاند که بخشی از این دلایل عبارتنداز: احتمال صراحت در مقصود نداشتن برخی آیات قرآن کریم مانند «لیس کمثله شی»، احتمال به نتیجه نرسیدن بحث با خوارج از طریق قرآن کریم، احتمال معنی کردن و تاویل آوردن برای قرآن برحسب امیال و نظرات فردی، صراحت در مقصود داشتن سنت مانند این روایت که «علی با حق است وحق با علی است» که هیچ جای بحثی باقی نمی گذارد، تاویلات گوناگون داشتن قرآن که هر کس یک تاویل آن را بیان می کند، وجود آیات متشابه در قرآن که منظور آنها مشخص نیست. همه این دلایل باعث شده تا امیر المومنین علیه السلام احتجاج با سنت را در بحث با خوارج به احتجاج با قرآن ترجیح دهند.
Machine summary:
در برابر این همه اشارات زیبا، حضرت در خطاب به ابن عباس زمانی که او را برای محاجه باخوارج می فرستند به او توصیه میفرمایند، «لا تخاصمهم بالقرآن فإن القرآن حمال ذو وجوه تقول و يقولون و لكن حاججهم بالسنة فإنهم لن يجدوا عنها محيصا» با آيات قرآن با آنها محاجه نكن، چرا كه قرآن تاب معانى مختلف و امكان تفسير گوناگون دارد تو چيزى مىگوئى و آنها چيز ديگر، لكن با سنت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با آنها بحث نما كه در برابر آن پاسخى نخواهند يافت.
در این جستار که به روش توصیفی تحلیلی و مبتنی بر مطالعات منابع دینی است به این نتیجه رسیدهایم که امیر المومنین علیه السلام بنا به دلایلی خاص ابن عباس از احتجاج به قرآن با خوارج منع کردهاند که بخشی از این دلایل عبارتنداز: احتمال صراحت در مقصود نداشتن برخی آیات قرآن کریم مانند «لیس کمثله شی»، احتمال به نتیجه نرسیدن بحث با خوارج از طریق قرآن کریم، احتمال معنی کردن و تاویل آوردن برای قرآن برحسب امیال و نظرات فردی، صراحت در مقصود داشتن سنت مانند این روایت که «علی با حق است وحق با علی است» که هیچ جای بحثی باقی نمی گذارد، تاویلات گوناگون داشتن قرآن که هر کس یک تاویل آن را بیان می کند، وجود آیات متشابه در قرآن که منظور آنها مشخص نیست.