Abstract:
بین تحوّل و تکامل جنبشهای اجتماعی در جوامع غربی و تطوّر نظام سرمایهداری در دهههای اخیر، رابطهای درهم تنیده وجود دارد. خصلت این جنبشها در نظام اقتصاد سیاسی بینالملل بعد از جنگ دوم جهانی تا 1970، غالباً هویتی - فرهنگی بوده و بر نیازها و مطالبات فرامادی متمرکز بودهاند. جنبشهای طرفدار محیط زیست، دانشجویی و جنبش زنان، در شمار این نیروهای اجتماعی فعال در برههی یاد شده محسوب میشوند. با وقوع بحران ساختاری در نظام سرمایهداری طی سالهای دههی 1970 و تطوّر این نظام در قالب تقسیم کار و مدل نوینی از انباشت سرمایه یعنی شیوهی تولید پسافوردیسم و تحرک سرمایه و تکنولوژی در مقابل نیروهای اجتماعی ضد سیستم، از یک سو زمینه برای جهانی شدن سرمایه و ساختار نوینی از تولید و انباشت فراهم شده، و از دیگر سو، قاطبهی نیروهای اجتماعی ناراضی نیز متناسب با منطق عملکرد سرمایه و در واکنش به بحرانهای اخیر آن، خصلت متفاوتی به خود گرفتهاند. در این راستا، پرسشی که مقالهی حاضر را راهبری میکند، این است که جهانی شدن چه تأثیری بر ماهیت جنبشهای اجتماعی موجود در جوامع پیشرفتهی غربی بر جای گذاشته است؟ فرضیهای که در چارچوب نظریهی دگرگونی ارزشی رونالد اینگلهارت طراحی گردیده، این است که جهانی شدن، زمینهساز تحوّل ماهیت هویتی - فرهنگی جنبشهای اجتماعی دوران جنگ سرد به جنبشهای اقتصادی – مادیگرا در دورهی پساجنگ سرد بوده است. پژوهش حاضر، تحقیقی کاربردی محسوب میشود که با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و ابزار کتابخانهای انجام گرفته است.
There is an intertwined relationship between evolution of social movements and evolution of capitalism in Western societies in recent decades. After World War II until 1970, the nature of these movements in the international political economy has often been identity- cultural and focused on the divine needs and demands. Environmental, student, and women’s rights movements are among those active social forces in the mentioned period. The structural crisis in capitalism in the 1970s and evolution of this system in the form of the division of labor and a new model of capital accumulation i.e. post- Fordism method of production and mobility of capital and technology against anti-system social forces, on the one hand paved the way for globalization of capital and a new structure of production and storage, and on the other hand, majority of the dissatisfied social forces have assumed a different character in response to the recent crises and in accordance with the logic of capital performance. In this regard, the question that leads this paper is “ What impacts has globalization had on the nature of social movements in the advanced Western societies?”. The hypothesis is designed within the framework of Roland Inglehart’s theory of value change, and it states that globalization has paved the way for the identity- cultural evolution in the nature of social movements of Cold war era to economic-materialist movements of post Cold war era. This applied research has employed descriptive- analytical method and library instruments.
Machine summary:
بـه عقيده ي اينگلهـارت ، در طول دهه هاي بعد از جنـگ جهاني دوم ، جوامع پيشرفته ي صنعتي ، با درآمد سرانه ي واقعي چهار تا پنج برابر بيشتر از هر زمان ديگر در تاريخ بسياري از اين کشورها، و بيست برابر بالاتر از سطح قبلي خود در بعضي از کشورها، به سطوح بي سابقه اي از توسعه ي اقتصادي ، دست يافته اند.
نکته ي مهمي که به لحاظ نظري و تجربي در مقاله ي حاضر مورد واکاوي قرار مي گيرد، اين اسـت که متعاقب تحولات سرمايه داري در سال هاي بعد از دهه ي ١٩٧٠ و برچيدن سيستم مبتني بر دولت رفاه و نظام توليد انبوه کارخانه اي و در نتيجه جهاني شدن سرمايه داري ، زمينه ي فشار اقتصادي بيشتر بر توده ها و تعميق شکاف هاي اقتصادي بين مردم در جوامع غربي ، فراهم گرديد.
٤. زمينه هاي اقتصاد سياسي ظهور جنبش هاي اجتماعي جديد واقعيـت امر اين اسـت که تحول و گسـترش سـرمايه داري در چارچوب نظم کينزيسـم - فورديسـم ، تنها يک روي سکه بود، به اين معنا که گرچه حمايت ايالات متحده و گسـتردگي کمک هاي اين کشـور به بازيگران اصلي سيسـتم در نظـم بعد از جنگ ، زمينه ي رشـد صنايع و سـودآوري آن هـا را براي مدت دو دهـه فراهم سـاخت ، امـا هر چه به اواخـر دهه ي ١٩٧٠ نزديک مي شـويم ، نظـام سـرمايه داري درگير بحران و عـدم تعادل جدي در سـال هاي ٧٠-١٩٦٨ مي شـود.