Abstract:
پارادوکس (متناقضنما) در ادبیات، یکی از تمهیدات پرکاربرد برای خلق فضا و معانی و همچنین ایجاد صور خیال است. تاریخ شعر فارسی نشان میدهد نهتنها عناصر یا تمهیدات ادبی در طول تاریخ تکامل یافتهاند، بلکه پیچیدهتر نیز شدهاند. در سبک عراقی، شاید هیچ شاعری به اندازة حافظ در مجموعه غزلیات خود، ترکیبات پارادوکسیکال را پذیرا نبوده است. با این حال، دو گونه ترکیبی و معناییِ پارادوکس در شعر حافظ نهتنها در مقام تمهید یا صنعتی ادبی، بلکه به شکل ساختاری، فضای برزخی میان دو استعداد انسانی- الهی سوژههای شعر حافظ را برمیسازند. معنای این سخن آن است که پارادوکسها علاوه بر ایفای نقش خود در مقام شگردی زیباشناسانه، کاربردی مضاعف جهت تشکیل فضایی پارادوکسیکال در کلّیت اثر پیدا میکنند. مقالۀ حاضر با روش توصیفی- تحلیلی میکوشد با بررسی ساختارهای پارادوکسیکال در غزلیات حافظ، تأمّلی بر این مسئله داشته باشد که چگونه امر پارادوکسیکال، جدا از ماهیت تمهیدگونۀ خود میتواند به شکل ساختاری در خلق فضاهای نوین در شعر کارایی داشته باشد. نتایج بحث، نشاندهندۀ این مهم است که در شعر حافظ، بسیاری از صنایع مشابه نیز همچون تضاد در خدمت چنین ساختاری قرار میگیرند. با توجه به اینکه بررسی ساختاری پارادوکس، امری مجزّا از پژوهش در باب یکیک پارادوکسهاست، میتواند رویکردی نو به رابطۀ مقولات زبانی- بلاغی و مفهومی در شعر حافظ باشد.
The paradox in literature is one of the most widely used measures to create space, meanings, as well as the creation of the imagination. The history of Persian poetry shows that not only the literary elements or arrangements have evolved throughout history, but they have also become more complex. Although in the Iraqi style, perhaps no poet as much as Hafiz in his set of sonnets has embraced paradoxical compositions. However, the two semantic and hybrid types of paradox in Hafiz's poetry not only serve as an instrumental or literary industry but also structurally form the inferior space between the two human-divine talents of Hafiz's poetry subjects. What this means is that paradoxes, in addition to playing their role as aesthetic delusions, have a double application in the formation of a paradoxical space in general. The present paper attempts to study the paradoxical structures in Hafiz's sonnets by examining the paradoxical structures of how the paradoxical thing, apart from its intended nature, can function structurally in the creation of new spaces in poetry. The results of the discussion indicate that it is important to note that many similar industries also serve as a structure in the poetry of conflict. Considering that the structural study of paradoxes is separate from the study of paradoxes one by one, it can be a new approach to the relationship between linguistic-rhetorical and conceptual categories in Hafez's poetry. In this study, we see how paradoxes transcend their own status as an aesthetic element and, in proportion to each other, produce a system or structure in which the aspects of good and evil, heroes and anti-heroes, and Truth and falsehood are also opposed.
Machine summary:
پرسش اصلي مقالۀ حاضر اين است که آيا پارادوکس ها در شعر حافظ ، فراتر از ايجاد نوعي موسيقي معنوي يا توليد تمهيد و صنعتي زيباشناسانه ، ميتوانند در کل اثر شعري (که در اينجا غزل و با واحد بيت معرفي ميشود) تأثير بگذارند؟ آيا ميتوان در کنار بررسي پارادوکس در شعر حافظ ، از «ساختارهاي پارادوکسيکال » سخن به ميان آورد؟ فرضيۀ اين پژوهش بر اين پاسخ استوار است که شعر حافظ ، قابليت چنين انعطافي را دارد و پذيراي کارکردهاي جزئي و کلي پارادوکس ها و ديگر صنايع بديعي و بياني است .
Cleanth Brooks بلبلي برگ گلي خوش رنگ در منقار داشت وندر آن برگ و نوا خوش ناله هاي زار داشــت (حافظ ، ١٣٨٥: ٧٦) بدون نگاه ساختاري به اثر درمييابيم که يک پارادوکس ترکيبي دربارٔە «خوش نغمۀ زار داشتن » به کار گرفته شده است ؛ اما زماني که شکل ساختاري اين بيت مورد بررسي قرار ميگيرد، دو نکته پيش ميآيد: اولا ابيات بعدي شعر نيز در تکامل معنا و مفهوم غايي شعر داراي اهميت هستند و ثانيا خود اين پارادوکس ، جز خلق يک تصوير (که در عين نوآورانه بودن ، آشناييزدايانه نيز هست ) قصد دارد فضاي کي اثر را تشريح کند.
هرچند صفت پارادوکسيکال ، مبن اين نکته است که مؤلفۀ اصلي اين مفهوم را پارادوکس تشکيل ميدهد؛ اما خود ترکيب به اين اشاره دارد که چگونه تناقضات و متناقض نماها و حي تضادها به شکل ساختاري، کليت اثر را قوام بخشيده ، ماهيت جديد يا دست کم نوعي مازاد معنايي و مفهومي براي آن ايجاد ميکنند.