Abstract:
برخی اندیشمندان مسلمان و مسیحی با نگاهی یگانهانگارانه به انسان، تصویری صرفاً جسمانی از معاد ارائه میدهند. تبیین های جسم انگارانه از معاد در فضای اسلامی و مسیحی این تصور را پدید میآورد که آیا اندیشمندان هر دو مذهب، مسیری یکسان را پیمودهاند. بررسی زمینههای یگانه انگاری و جسم انگاری معاد در فضای اسلامی و مسیحی، نقاط اشتراک و افتراق این اندیشمندان را نمایان میسازد. در این نوشتار با مطالعه آثار جسمانگاران اسلامی و مسیحی، انگیزه گرایش آنان مورد توجه قرار گرفت. نتیجه آنکه زمینههای شکلگیری اندیشهی جسمانگاری در فضای اسلامی و مسیحی، متفاوت از یکدیگر است. اندیشمندان اسلامی به علت وجود نصوص فراوان پیرامون معادجسمانی، معادجسمانی را مسلم دانسته و از این رو برای اثبات آن، حقیقت انسان را به جسم و جسمانی فروکاستند؛ اما در فضای مسیحی، به سبب رشد علوم تجربی و نگاه فیزیکالیستی به پدیدههای عالم، دوگانهانگاری انسان مورد خدشه قرار گرفت؛ از این رو اندیشمندان برای اثبات معاد به تبیینهای جسمانگارانه از معاد روی آوردند. در فضای اسلامی رشد علوم عقلی سبب تثبیت دوگانهانگاری و نفی تبیینهای جسمانگارانه شد؛ اما در فضای مسیحی رشد مکاتب عقلی و فلسفی عامل نفی دوگانهانگاری و گرایش به تبیینهای مادیانگارانه از انسان و به تبع آن معاد گشت.
Some Muslim and Christian thinkers present a completely physical picture of the resurrection with a monotheistic view of man.And thinkers of both religions are thought to have followed the same path. An examination of the resurrection physicalist contexts in the Islamic and Christian contexts reveals the commonalities and differences of these thinkers. In this article, the works of Muslim and Christian physicalist are examined and their motivation for physical resurrection is examined.The result is that the background to the formation of the physicalist thought about the resurrection in Islam and Christianity is differentIslamic thinkers considered it definite due to the existence of verses and hadiths about the physical resurrection. Therefore, in order to explain the bodily resurrection, they reduced the truth of man to the body. In the Christian context, the development of experimental science and the physicalist view of world phenomena undermined human dualism. Thus, Western thinkers provided physical explanations of the resurrection based on the human body. In the Islamic context, the growth of philosophical thought led to the establishment of dualism. But in the Christian context, the growth of philosophical thought led to the rejection of dualism.
Machine summary:
اندیشمندان اسلامی به دلیل وجود نصوص فراوان دربارۀ معاد جسمانی، آن را مسلم دانسته و ازاینرو برای اثبات معاد جسمانی، حقیقت انسان را به جسم و جسمانی فروکاستهاند؛ اما در فضای مسیحی، به سبب رشد علوم تجربی و نگاه فیزیکالیستی به پدیدههای عالم، در ایدۀ دوگانهانگاری انسان خدشه وارد شده است؛ ازاینرو اندیشمندان غربی برای اثبات معاد به تبیینهای جسمانگارانه از معاد روی آوردهاند.
حتی برخی بر مبنای تناسخ معتقدند روح پس از مرگ به نبات و جماد انتقال مییابد (شهرزوری، 1380، ص ۵۱۵)؛ هرچند این اعتقاد مربوط به متن اسلام نیست و به واسطۀ ساسان از فرهنگ هندی به ایران آمد (شیرازی، 1377، ص ۴۶) و سپس هندیها و ایرانیان (زردشتی) در زمان حاکمیت بنیعباس آن را وارد فضای اسلامی کردند و برخی از فرقههای مسلمان بدان گرایش یافتند (ابنمیثم، 1412ق، ج۱، ص ۹۵؛ ابوریحان بیرونی، 1418ق، ص ۴۴).
اهمیت این بحث افزون بر اینکه بخشی از تاریخ اندیشۀ الاهیات اسلامی و مسیحی است، دامنۀ آن تا عصر حاضر نیز ادامه یافته و حتی برخی گرایشهای شیعی مانند مکتب تفکیک بر این اندیشه اصرار دارند؛ همچنین رشد اندیشههای فیزیکالیستی و انتقال آن به فضای اسلامی، ضرورت این بررسی را دوچندان میکند.
جان هیک پس از تبیین دیدگاه فیزیکالیستی خود و نفی روح مینویسد: در این دیدگاه جایی برای مفهوم روح در تمایز با بدن وجود ندارد و اگر روحی فیزیکالیستها معتقدند اگر دوگانهانگارانه فکر کنیم، بر خلاف آموزههای کتاب مقدس دیگر نیازی به رستاخیز ابدان وجود ندارد؛ زیرا هیچگاه انسان با مرگ نمیمیرد.
با توجه به این زمینهها، تفاوت روشی محسوسی در جسمانگاری معاد در فضای اسلامی و مسیحی وجود دارد.