Abstract:
حزب ازجمله مولفههای مهمی است که در نظامهای دموکراتیک از جایگاه با اهمیتی برخوردار است و در واقع حزب حلقه وصل بین عمل حاکمیت و معیارهای حکمرانی است داود فیرحی نیز در کتاب " فقه و حکمرانی حزبی " با طرح حزب تلاش دارد تا فقه سیاسی را با دولت مدرن و ظهور پارلمان و مفهوم قانون در دوران معاصر مرتبط کند و جایگاه احزاب در نظام سیاسی اسلام را تبیین کند نتایج تلاش فیرحی نشان میدهد طرح «مسئلهی حزب» در فقه سیاسی امتداد منطقی مواجههی فقه با دولت مدرن است و "مساله حزب در ایران، فقهی است" اما واقعیت آن است که حزب درایران فقهی نیست و در این مقاله "مساله حزب در ایران، فقهی است" را به روش توصیفی و تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانهای نقد میکنیم.
The party is one of the important components that has an important place in democratic systems. In fact, the party is the link between the practice of governance and the standards of governance. Davood Farihi in his book “Jurisprudence and Party Governance” tries to reconcile political jurisprudence with the government. It is related to the emergence of parliament and the concept of law in the contemporary era and explains the position of parties in the Islamic political system. The results of Farihi’s efforts show that the “party issue” in political jurisprudence is a logical extension of jurisprudence’s confrontation with the modern government. It is jurisprudential “but the fact is that the party in Iran is not jurisprudential and in this article, we criticize “the issue of the party in Iran is jurisprudential” in a descriptive and analytical way and based on library studies.
Machine summary:
مانند حـزب دراینجـا، ابتـدا آن را بـا نـام حقیقـت ومجازارزیـابی مـیکننـد وآن گـاه از سه گانه ی صحیح ، ناقص وفاسد در هر امر اعتباری سخن میگویند» (فیرحـی، ١٣٩٦: ٥٢) از اینجا یک مبحث به لحاظ محتوایی و روشی، نادرستی را هـم طـرح مـیکنـد تحـت عنـوان حزب صحیح در مقابل حزب ناصحیح که ازبنیاد نادرست است واین امر هـم ناشـی از ایـن شده که خواسته متدلوژی اصول فقه را درحزب پژوهی مبنا قرار دهد و بر همین مبنا تحلیـل جامعه شناختی را در مقابل تحلیل هنجاری حزب قرار وسپس مینویسـد: تحلیـل هنجـاری که ارزیابی فقهی نیز از این دسته از پـژوهش هاسـت ، وبـا تأمـل در مختصـات حـزب ، بـه تفکیــک نــوع صــحیح وســقیم از حــزب مــیپــردازد (فیرحــی، ١٣٩٦: ٥٤) در حــالی کــه آن چه نگارنده در این باب میگوید نه مربوط بـه حـزب صـحیح ، بلکـه بـه «نظـام حزبـی» صحیح است ، چراکه برای حزب صحیح این ویژگیها را برمـی شـمارد: ١ سـازمان ٢ آزادی و برابری ٣ اداره ی حکومت ٤ برنامه ملی ٥ بسیج رأی ٦ رقابت اتخابـاتی ٧ وجـود یـک یـا چند حزب رقیب (فیرحی، ١٣٩٦: ٨٢-٧٨) کما این که این ملاکها هم در همـه جـای دنیـا ملاک حزب است نه حزب صحیح و علاوه بر این برخی از آنها ویژگیهای «نظـام حزبـی» است ، نه حزب درست ، در بحث مربوط به صـحیح وناصـحیح مـینویسـد: ماهیـت حـزب چیزی جز مجموعه ای از اجزاء وشرایط نیست که برخی حقیقی وبرخـی خـارج از حقیقـت حزب است وصرفا ازجمله مزایا شمرده میشود (فیرحی، ١٣٩٦: ٥٧)صرف نظر از ابهام ایـن عبارات ، ارجاع این مطلب به کتاب عمده الاصول محسن خـرازی اسـت کـه طبعـاً بـه هـیچ عنوان چنین بحثی در آن وجود ندارد و نگارنده به نوعی استناد دلبخواهانـه کـرده اسـت تـا بگوید تقسیم حزب به صحیح و سقیم یا ناصحیح ، مبنایی در اصـول فقـه دارد وانگهـی اگـر اساس این بحث به درستی هم طرح شده باشد، جای آن در موضوع شناسی نمیتواند باشـد بلکه در حکم شناسی است .