Abstract:
امکان تحقق یک پدیده به دو وجود که در اصطلاح «اعاده معدوم» نامیده میشود، از مباحث مهم و جنجال برانگیز کلام، فلسفه و عرفان اسلامی است. این مقاله بر مبنای سوالات زیر طرح شدهاست: 1) لفظ اعاده به چه معنا است؟ 2) اعاده معدوم چیست؟ 3) چه کسانی اعاده معدوم را جایز دانستهاند و چه دلایلی داشتهاند؟ 4) چه کسانی آن را محال دانستهاند و با چه دلایلی این حکم را دادهاند؟ 5) پس از دانستن معنای اعاده معدوم مساله معاد چگونه حل میشود؟ در این مقاله دو دیدگاه متکلمان و فلاسفه، در مورد اعاده معدوم بررسی شده و همچنین مسائلی را که متکلمان در باب جواز اعاده معدوم از معاد جسمانی بیان کردهاند، مطرح شده است. ما سعی کردیم تا دراین مقاله در حد امکان به پرسشهای مطرح شده پاسخ دهیم.
The present paper is based on the following questions: What is the meaning of "Restoration"? What is "Restoration of Non"? Who have seen Restoration of Non, possible? And why? Who have seen it impossible? And why? After knowing the meaning of Restoration of Non, how can we solve the issue of resurrection? Two ideas of the theologians and philosophers about Restoration of Non and the issues that the theologians have propounded about Restoration of Non in physical resurrection are studied in the paper. The paper has tried to answer the above mentioned questions and explain what it has concluded from the study.
Machine summary:
ب - دیدگاه معتزله درمورد اعاده معدوم از دیـدگاه معتزلـه - بـا آراء متفاوتـی کـه دارنـد - هـر موجـودی اگـر از ٣ ویژگـی برخــوردار باشــد، بازگردانــدن آن پــس از عــدم امــکان پذیــر اســت : نخســت اینکــه باقـی باشـد، زیـرا آنچـه صفـت بقـاء بـر آن صـدق نکنـد، وجـودش ذاتـاً بـه زمانـی واحـد اختصـاص دارد، ماننـد: اعراضـی چـون صـوت و حرکـت ؛ دوم اینکـه از افعـال خداونـد باشـد، چـون افعـال بنـدگان در حـدوث خـود مقیـد بـه زماننـد و اعـادة آنهـا بـه معنـی تأخیـر ایجـاد آنهـا از زمـان خاصشـان اسـت ، حـال آنکـه قـدرت بـر فعـل ، محـدود بـه وقـت و جنـس و محـل واحـد اسـت ؛ سـوم اینکـه ایجـاد آن بـه نحـو ابتـدا و بـدون واسـطه باشـد، یعنـی اعـادة امـوری کـه وجـود آنهـا ناشـی از مخلوقات دیگـر اسـت - و اصطلاحـاً « متولـد » نامیـده می شـوند - ممکـن نیسـت .
( لاهیجــی ، ١٣٧٢ش :٤٥٠؛ طوســی ، ١٣٥٩ش : ٤٦٣؛ بــن نوبخــت ،١٣٦٣ش (463 : نقد و ارزیابی نظریه متکلمان اسلامی در مورد اعاده معدوم برخـی گمـان برده انـد کـه بـا مـرگ ، بدن انسـان نابـود می شـود و معـاد، آفرینشـی دیگـر اسـت ؛ ولـی بیشـتر متکلمـان امامیـه و حکمـا معتقدنـد: کـه اجـزای بـدن نابـود نمی شـوند و خداونـد در قیامـت ، پاره هـای پراکنـده را دوبـاره گـرد هـم مـی آورد.
(طباطبایــی ، ١٣٧٤ش ، ج ١٣: ٢١٠؛ طباطبایــی ، ١٤١٦ق : ٢٤) دیدگاه فلاسفه اسلامی دربحث اعاده معدوم حکمـا و فلاسـفه همگـی اعـاده را ممتنـع دانسـته ، لیکـن آن را ضمـن امـور عامـه بحـث کرده انـد، چـرا کـه از یـک سـو آن را بـا بحـث معـاد مرتبـط نمی دانسـتند و از سـوی دیگـر بـر اسـاس تقسـیمات مباحـث فلسـفی ، اعـاده مربـوط بـه احـکام وجود و عـدم مـی شـود.