Abstract:
پژوهش حاضر با هدف بررسی و ارزیابی کیفی آموزش جامعهشناسی، تلاش دارد تا با نگاهی به وضعیت کنونی آموزش جامعهشناسی در ایران از دریچهی تجربهی زیستهی کنشگران اصلی آن (دانشجو و استاد)، توصیفی از آن ارائه داده و مقدمهای برای بررسی نقاط ضعف و قوت مقولهی آموزش رشتهی جامعهشناسی در ایران باشد. در این تحقیق با تکیه بر مفروضات رویکرد پدیدارشناسی، آموزش به عنوان یک پدیدار برای محقق و کنشگران درگیر فرایند آموزش آشکار شده و محققین تلاش داشته با تکیه بر تجربیات زیستهی این کنشگران، توصیفی از وضعیت آموزش جامعهشناسی به دست دهند تا در نهایت بتوان با تکیه بر توصیفها و واکاوی خلاهای موجود در آموزش، به درکی بهتر از وضعیت جامعهشناسی در ایران نائل شد. روش نمونهگیری، نظریه زمینهای است. جامعهی آماری شامل دانشجویان جامعهشناسی (کارشناسی ارشد و دکتری) و اساتید جامعهشناسی است که با معیار اشباع نظری در نمونهگیری به پانزده دانشجو و هفت استاد رسیدیم. نتایج توصیفی پژوهش نشان از وجود موارد زیر در وضعیت کنونی آموزش جامعهشناسی در ایران میدهد: نحیف بودن بینش جامعهشناختی، انباشت مقالات علمی، شکل نگرفتن حوزه عمومی، بیاعتمادی به دانشگاه، مقتضیات محدود کنش دانشجو-استاد در بستر جامعه داخلی و بینالمللی، شیءوارگی علمی، عدم تفکیک ساختاری دانشگاه و دولت، عدم وجود پارادایم مشخص پژوهشی نظری، عدم استقلال دانشگاه از فضای امنیتی.
This study concerns the situation of sociology education in Iran from the phenomenology point of view. The question is: “what is the role of sociology education in the current situation of Iran?” In this research, we tried to categorize different influential reasons on conditions of sociology and after demonstrating the importance of the teaching, we straight to the reality of sociology education without any postulated approach. The methodology is grounded theory which lets us look at this subject from a phenomenological approach. The first step is to refer to the involved actors in the education process to explain the reality as they are experiencing and living it. This plan is made by interviewing 7professors and 15students from 3universities in Iran and also by the results of other research. These interviews are taken in open and semi-open techniques, which provided us a level of reality based on the life-world of actors, the consciousness of sociology teaching, classes, and the university environment. The sample size was chosen based on theoretical saturation. To analyze data, an open and axial codification was done, and by specifying central categories, the authors reached a conceptual ordering and a description of the current situation of sociology teaching.
Machine summary:
هم چنين با استناد به گزاره ي فرانسيس بيکن که علم را مبتني بر مشاهده ي بدون پيش فرض ميدانست و معتقد بود تنها با پاک کردن ذهن از همه ي پيش داوريها و تعصبات ميتوان کتاب طبيعت را با نگاهي تازه قرائت کرد (١٣٧ ,٢٠٠٠ Priest &Blaikie )، در اين پژوهش نيز محققان سعي کرده اند تا بدون پيش فرضي و يا نگاه از پيش تعيين شده اي و بدون توسل به هيچ يک از نظريات بيان شده در خصوص وضعيت اين علم ، سراغ آموزش جامعه شناسي رفته تا وضعيت کنوني جامعه شناسي را با نگاهي تازه قرائت کنند.
پيشينه ي تحقيق در غرب در زمينه ي آموزش جامعه شناسي پژوهش هاي بسياري صورت گرفته است ؛ براي مثال ، کوفمن ١ (٢٠١٠ ,Sharepour &Fazeli ) بر اين باور است که آموزش جامعه شناسي از همان نخستين روز کلاس بايستي به شيوه اي پيش رود که دانشجو را ترغيب کند که محتواي کلاس با زندگي روزمره ي او ارتباط دارد.
در اين زمينه در ايران ، پژوهش هاي کمي صورت گرفته که از آن ميان ميتوان به شارع پور و فاضلي ( ,Sharepour &Fazeli ٢٠١٠) اشاره کرد که مشکلات جامعه شناسي در ايران را به سه دسته کلان ، مياني و خرد تقسيم بندي کرده اند و از اين ميان با تأکيد بر شيوه ي آموزش ناصحيح معتقدند مدرس جامعه شناسي بايستي قادر باشد تا به تجربه زيسته ي يادگيرنده وارد شود و به او کمک کند تا با شيوه ي جديدي درباره خود و جهان اجتماعي بينديشد.