Abstract:
فلسفه علم اقتصاد شاخهای از فلسفه علم است که به بحث درباره چیستی علم اقتصاد از حیث «هستیشناسی»، «معرفتشناسی» و «روششناسی» میپردازد. مطالعات فلسفه اقتصاد مشتمل بر بررسیهای درجه دوم انتقادی و سازنده نسبت به سه جنبه دانش اقتصاد است. بدیهی است فلسفه اقتصاد اسلامی با فلسفه اقتصاد سکولار تفاوت دارد. «گسست میان مبانی فلسفی اسلامی با نظریههای اقتصادی» و عدم توانایی ادبیات فلسفه اقتصاد اسلامی در برقراری ارتباط وثیق بین فلسفه و اقتصاد یکی از مهمترین آسیبهای این ادبیات است. مقاله پیش رو در تلاش است قدم ابتدایی را در برقراری این ارتباط بردارد. این مقاله اکتشافی و پرسش اصلی آن این است که: «آیا میتوان با فلسفه اسلامی مبتنی بر سنتهای الهی و درک عمیق از واقعیتهای عینی و اعتباری موجود در جوامع به نظریهای جامع برای نهتنها اقتصاد، بلکه برای تمامی علوم اجتماعی جهت کمک به تحلیلهای علمی دست یافت؟» پاسخ به این پرسش مستلزم تبیین «نظریه واقعگرایی نظاممحور (System-based Realism)» و ویژگیهای آن است. در این مقاله با استفاده از روش تحلیل فلسفی، به بررسی این نظریه پرداخته میشود. یافتهها نشان میدهد که علوم اجتماعی فرایند تحلیلی تحقیق در سطوح پنجگانه (کنش قاعدهمند افراد، نهادها، سازمانها یا ارکان فرایند تغییرات، منابع و محیط) از طریق 1. توصیف این سطوح؛ 2. اکتشاف کنش؛ 3. تبیین چرایی و چگونگی تحول نهادها و سازمانها؛ 4. تبیین اهداف ادعایی و واقعی و 5. تبیین و پیشبینی پدیدهها است.
Philosophy of economics is a branch of philosophy of science that discusses what economics is in terms of "ontology", "epistemology" and "methodology". Studies in the philosophy of economics include second-rate critical and constructive studies of the three aspects of economics knowledge. It is obvious that the philosophy of Islamic economics is different from the philosophy of secular economics. "The disconnect between Islamic philosophical foundations and economic theories" and the inability of the philosophy of Islamic economics literature to establish a close relationship between philosophy and economics is one of the most important harms of this literature. The leading article tries to take the first step in establishing this connection. This exploratory article and its main question is: "Is it possible to use comprehensive Islamic theories based on divine traditions and a deep understanding of the objective and credible realities of societies to provide comprehensive theories not only for economics but for all social sciences to assist in scientific analysis?" Found?" The answer to this question requires an explanation of the "theory of systematic realism" and its characteristics. In this article, we examine this theory using the method of philosophical analysis. In this article, we examine this theory using the method of philosophical analysis. Findings show that the social sciences are the analytical process of research at five levels (regular action of individuals, institutions, organizations or elements of the process of change, resources and environment) through 1. description of these levels; 2. Action exploration; 3. Explaining why and how institutions and organizations evolve; 4. Explaining the alleged and real goals; And 5. is the explanation and prediction of phenomena
Machine summary:
اين مقاله اکتشافي و پرسش اصلي آن اين است که : «آيا ميتوان با فلسفه اسلامي مبتني بر سنت هاي الهي و درک عميق از واقعيت هاي عيني و اعتباري موجود در جوامع به نظريه اي جامع براي نه تنها اقتصاد، بلکه براي تمامي علوم اجتماعي جهت کمک به تحليل هاي علمي دست يافت ؟» پاسخ به اين پرسش مستلزم تبيين «نظريه واقع گرايي نظام محور (System-based Realism)» و ويژگيهاي آن است .
روش تحقيق در اين مقاله اکتشافي است ؛ ازاين رو فرضيه لازم ندارد؛ اما پرسش ٦٧ اصلي آن اين است که : «آيا ميتوان با فلسفه اسلامي مبتني بر سنت هاي الهي و درک عميق از واقعيت هاي عيني و اعتباري موجود در جوامع به نظريه اي جامع براي نه تنها اقتصاد، بلکه براي تمامي علوم اجتماعي جهت کمک به تحليل هاي علمي دست يافت ؟» پاسخ به اين پرسش مستلزم تبيين «نظريه واقع گرايي نظام محور» و ويژگيهاي آن است .
همان طورکه مشاهده ميشود، مسائل هستيشناسي در فلسفه علم اقتصاد متنوع و سردرگم است و از فرد و رفتارها گرفته تا نهادها و سازوکارها تا مباحث عليت و توالي ٧٥ زماني معلول بر علت و نظريه ها و مدل هايي که در معرفت شناسي يا روش شناسي ميبايست بحث شوند در اين مسائل قرار گرفته اند؛ اما نظريه واقع گرايي نظام محور با تعريف نظام به افراد، منابع ، نهادها و سازوکارها و با تحليل فلسفي واقع گرايانه متخذ از علامه طباطبايي و شاگردان ايشان ، انواع واقعيت هاي جامعه را به وضوح هرچه تمام تر براي تمامي عرصه هاي علوم اجتماعي از جمله علوم اقتصادي تبيين ميکند.