Abstract:
لوکوربوزیه و باتای که از مخالفانِ معماری بود، به ظاهر دو چهرۀ متضادند. اما میانِ این دو رابطهای هست. لوکوربوزیه زمانی که مشغولِ ساختِ رُنشان بوده سهم ملعونِ باتای را میخواند. «بازی» از مفاهیمِ مشترک در دستگاهِ نظریِ این دوست که شاید اندکی متفاوت باشد. در این مقاله با مروری بر کلیسای رُنشانِ لوکوربوزیه به جستجوی این نسبت خواهیم پرداخت. در رُنشان لوکوربوزیه بازیِ تقابلمحور را به سرآغازِ معماری میرساند: آنچه هم معماری است و هم نیست. رُنشان ادامۀ بازیِ چرخاندنِ محورهاست که لوکوربوزیه از دهۀ ۱۹۲۰ آغاز کرده بود، تدبیری که باتای نیز در «آسفاله» به کار برده بود. بازیِ رُنشان در کارِ «ناچیز کردنِ چیز» و «قربانیِ» معماری است، مفاهیمی که در سهم ملعون و آثارِ باتای یافت میشود. در نهایت رُنشان به بازی کشاندنِ ساختارِ مرسومِ معمارانه است چه در ارجاعها و چه در صورت. این درست همان موضوعِ تحسینِ باتای در آثاری است که از نظرِ او کلیسای جامعِ زمانه و برتر از آناند: نقاشیهای مانه و تالارِ غارِ لاسکو. لوکوربوزیه در مفهومِ کمتر فهمیدۀ «ماشینِ زندگی» معماری کردن را به فرآیندِ «بیصورتی» که باتای در نظر داشت نزدیک کرده است: بازیِ تنشهایی که در رُنشان به نتیجۀ اعلای خود رسیده است. لوکوربوزیه با قربانیِ آنچه دوست میدارد، چنان که خود میپندارد، در جایگاهِ «شهریارِ» باتای مینشیند و قربانی میشود.
Le Corbusier and Bataille -who was against architecture- seem to be two opposing figures. But there is a relation between the two. Building Ronchamp, le Corbusier was reading The Accursed Share of Bataille. ‘Le jeu or play’ is one of the common concepts in the theoretical framework of these two, which can be slightly different. In this paper we will look for this relation considering le Corbusier’s Ronchamp chapel. In Ronchamp le Corbusier brings the contrast-based play to the beginning of architecture: What is architecture and not architecture at the same time. In Ronchamp Le Corbusier continued with the process of rotating axes which he had started in 1920s; the same measure which Bataille takes in ‘Acephale’. The play in Ronchamp is ‘changing Thing into no-thing’ and ‘sacrificing’ architecture; concepts which are found in general economy and Bataille’s works. Ultimately Ronchamp plays with the common organization of architecture, both in reference and form. This is just what Bataille admires in works he considers as the cathedrals of the time or beyond: Manet’s works and Lascaux Cave Hall. In Le Corbusier’s not-well-understood concept of ‘machine of life’ the process of architecture is very close to the ‘formless’ process of Bataille: Playing of intensities that reaches to its acme in Ronchamp. By sacrificing what he loves, Le Corbusier, as he imagines, sits on the place of ‘Sovereign’ of Bataille.
Machine summary:
لوکوربوزـیه در مفهـوم کم ـتر فهمـیدة «ماشین زندگی» معماری کردن را به فرآیند «بیصورتی» که باتای در نظر داشت نزدیک کرده اسـت : بازی تنش هایی که در رنشان به نتیجۀ اعلای خود رسیده است .
٢٠ البته لوکوربوزـیه کمـی ـپیش (١٩٢٣) از اـین ـبازی را در تعرـیف معماری آورده بود: «معماری بازی استادانه و درست و باشکوه با توده هایی است که زـیر نور گردهم آمده اند» (٣٠ :١٩٨٧ ,Le Corbusier).
درست است که باتای و لوکوربوزـیه از دو مسیر به بازی رسیده اند اما این بازی ریشۀ مشترک هگلی دارد: برای باـتای ـبازی در فهمی هگلی در تقابل ـبا کـار٢٢ ـبود ( :١٩٨٨ ,Bataille ;٦٣ :٢٠٠٣ ,Gemerchak ١١٤-١١٣) و برای لوکوربوزیه از نتایج هگلی و ایدئالیستی تفکرات پرونسـال ( ,Turner .
(Corbusier, 1975: 2 7 لوکوربوزیه همان تقابل و درهم آمیختگی فضای بیرون و درون را در رنشان هم حفظ کرده است .
طرحـی چـون ویلا سـاوئا در زمیـنه ای چـنین طبیـعی دراماتـیک تر نـبود؟ ـبرای لوکوربوزیه پذیرش تفکر پرونسال نخست با پذیرش پیشنهادهای شکلی این تفکر همراه بود: در راست گوشگی سنگ ها و طرح های هندسیشان ایدئالیسم شایستۀ تاریخ انسـانی نهفته است از همین رو هندسۀ کانیها و بلورها میتواند نقطۀ عزیمت معماران از طبیعت باشد (L'art de demain :١٩٧١ ,Turner).
لوکوربوزـیه طراحـی رنشـان را ـبا واکـاوی تأثیرات مواجهه با چیزهایی معلوم آغاز میکند: پوستۀ خرچنگ (یافـته در دهـۀ ١٩٤٠)، مجموعه خرابه های باستانی رومی ویلا آدریانوس ٣٧ (که در سال ١٩١١ دیده ) و یک سد (٧٠ ,٦٤ ,٦٠ :٢٠٠٨ ,Pauly)؛ (ت ٧) برای لوکوربوزیه این مواجهه ها بیش از آنکه مرجع طراحی باشند به خودی خود افسون گرند.