Abstract:
شیخ بهایی آخرین اصولیِ دورۀ نهضت مجدد است که دو اثر ارزشمند زبدة الأصول و حاشیۀ شرح مختصر الأصول، نشانۀ تبحر او در اصول است. زبدة الأصول که سالها متن آموزشی در مدارس بودهاست در دورۀ سیطرۀ اخباریان، با توجه به الإحکام آمدی و نهایه علامه حلی، دربارۀ اصول فقه مذاهب نگاشته شد. او در حاشیه شرح مختصر الأصول با بیانی موجز و تخصصی، به اهمّ نقدهایش بر شرح مختصر الأصول عضدی پرداخت و با تشریح اقوال علمای بنامِ مذاهب اسلامی، به جمع آرا و ترجیح نظر مختار یا ارائۀ دیدگاه مستقل پرداخت. او اولین اصولی است که مفهوم «علم» را در تعریف فقه در معنای اعم از ظن و قطع بهکار برد و بنابر مذهب تخطئه، اجتهاد را از مقولات مشکک برشمرد و اکثر مجتهدان را متجزی دانست. همچنین او اولین کسی است که اجماع منقول به خبر متواتر را بهسبب حسی بودنِ تواتر، معتبر ندانست؛ اطلاق لفظ «واجب» بر واجب مشروط را مَجاز خواند و تعبد به خبر واحد را عقلاً و به اجماع امامیه جایز شمرد. هدف از نگارش این مقاله، تخریج اسلوب شیخ بهایی در اصول فقه مقارن، بهمنظور الگوبرداری در تحقیقات مشابه است.
Shaykh al-Bahāʻī is the last uṣūlī of the Era of Renewal, whose two valuable works namely, Zubdat al-Uṣūl and Ḥāshīyat al-Sharḥ al-Mukhtaṣar al-Uṣūl are the signs of his mastery over uṣūl. The book Zubdat al-Uṣūl, which has been an educational textbook in the Islamic Seminaries for many years, was written about the uṣūl al-fiqh al-madhāhib (Principles of Jurisprudence of the Islamic Schools of Thought) according to the books al-Aḥkām by Āmadī and al-Nihāyah by ʿAllāmah al-Ḥillī during the period of Akhbārī rule. In the book Ḥāshīyat al-Sharḥ al-Mukhtaṣar al-Uṣūl, he made the most important of his critiques of Sharḥ al-Mukhtaṣar al-Uṣūl al-ʿAḍudī with a concise and specialized statement. By explaining the views of the most prominent scholars of the Islamic schools of thought, he expressed the selected views or independent opinions. He was the first uṣūlī scholar who used the concept of “knowledge” in the definition of fiqh in both certitude (qaṭʿ) and presumption (ẓann) senses. According to the Takhṭiʼah (Falsification) School of Thought, he has considered ijtihād as a doubtful category and considered most of the mujtahids as mutijazzī (partial). He was also the first to deny Ijmāʿ al-Manqūl bi al-Khabar al-Mutawātir (transmitted consensus by the tradition narrated by several sources) due to being sensory of tawwātur, the first to allow the use of the word “wājib” (obligatory) for conditional obligatory, and the first to consider the obedience to khabar al-wāhid (tradition with a single transmitter) permissible rationally and according to the consensus of Shīʿah. This study aimed to explore out the style of Shaykh al-Bahāʼī in the principles of contemporary jurisprudence in order to emulate in similar research.
Machine summary:
(متّخذ از رساله دکتری: فاطمه صادقی النجق، تصحیح، تحقیق و تعلیق دو حاشیه شیعی بر شرح مختصر الاصول عضدی (حواشی بهاءالدین محمد بن حسین عاملی و عبدالواحد بن علی شوشتری)، با راهنمایی دکتر سید محمد حسینی، دانشیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران، تهران-ایران) دانشجوی دکتری فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه تهران؛ (نویسنده مسئول)، رایانامه Sadeghy.
2. معرفی حاشیۀ شرح مختصر الأصول شیخ بهایی جمالالدین عثمانبن حاجب مالکی اشعری (646ق) کتاب منتهی السؤل ( الوصول) 2 و الأمل فی علمی الأصول و الجدل را در اصول فقه نگاشتهاست.
3. تحلیل تطبیقی حاشیۀ مختصر الأصول با زبدة الأصول از آنجا که نسخ خطی مدِ نظر این مقاله به مباحث معدود اما بسیار بااهمیت اختصاص دارد، زبدة الأصول را نیز در همین مباحث بررسی کردهایم تا به رویکرد تطبیقی شیخ در اصول فقه اشراف یابیم.
بنابراین، در این بخش با تطبیق عبارات حاشیه با متن و شرح مختصر الأصول و نیز آرای شیخ در زبدة الأصول، به تبیین اهمّ نظرات ابنحاجب و عضدی و شیخ بهایی میپردازیم.
شیخ در زبده نیز ذیل موضوع مقدمۀ واجب، پس از بیان نظرات اربعه در وجوب آن، دربارۀ کلمۀ «مقدوراً» چنین میگوید: «همانا کلام در این بحث بعد از وجوب است نه قبل آن، زیرا هر آنچه واجب شده باشد، مقدمهاش مقدور بودهاست و الا همانطور که در حواشی مختصر الأصول ذکر کردیم تکلیف بما لایطاق است» (شیخ بهایی، 1383، 15).
در این مقاله به تطبیق زبدة الأصول شیخ بهایی با دو نسخۀ خطی از حاشیۀ او بر شرح مختصر الأصول پرداخته شد.