Abstract:
یکی از مسایلی که در مکاتب گوناگون در تاریخنگاری اسلامی مورد توجه مورخان مختلف قرار گرفته و سعی شده تا وقایع مختلف براساس آن تفسیر شود، مسیله تقدیرگرایی است. این پژوهش میکوشد با روش توصیفی تحلیلی، به این پرسش پاسخ دهد که اندیشه تقدیرگرایی در کتاب تاریخ بیهقی چگونه بوده است؟ نتایج بررسی از یک طرف حاکی از آن است که بیهقی در تاریخنگاری خویش بهرغم بهکارگیری روش علمی و گاه خردورزی، علاوه بر اینکه به نوعی، دچار دوگانگی و تناقض در سطح ظاهری تاریخنگاری خویش شده، عملا نیز با نفی اراده انسان، تقدیر الهی را در پیدایش و شکلگیری حوادث، مهمترین عامل معرفی میکند؛ که این اندیشه بهویژه در پیوند با مسایل سیاسی در تاریخنگاری وی، بازتاب خاصی پیدا میکند. از سوی دیگر، نتایج بررسی نشان میدهد، عوامل مختلفی در بازتاب اندیشه تقدیرگرایی بیهقی نقش داشتهاند.
One of the issues that has been considered by different historians in different schools of Islamic historiography and has been the focus of analysis of different events is the issue of destinyism. Using a descriptive-analytical method, this paper seeks to answer the question of what is the position of the idea of destinyism in Tarikh-i Bayhaqi. The results show that despite the fact that Bayhaqi has followed the scientific and sometimes rational method in his historiography, but because of superficiality, he practically denies the human will and introduces divine destiny as the most important factor in the emergence and formation of events. This idea is especially reflected in his historiography in relation to political issues. The findings also show that various factors have played a role in the formation of the idea of destinyism in Tarikh-i Bayhaqi.
Machine summary:
این پژوهش میکوشد با روش توصیفی ـ تحلیلی، به این پرسش پاسخ دهد که اندیشۀ تقدیرگرایی در کتاب تاریخ بیهقی چگونه بوده است؟ نتایج بررسی از یک طرف حاکی از آن است که بیهقی در تاریخنگاری خویش بهرغم بهکارگیری روش علمی و گاه خردورزی، علاوه بر اینکه به نوعی، دچار دوگانگی و تناقض در سطح ظاهری تاریخنگاری خویش شده، عملاً نیز با نفی ارادۀ انسان، تقدیر الهی را در پیدایش و شکلگیری حوادث، مهمترین عامل معرفی میکند؛ که این اندیشه بهویژه در پیوند با مسائل سیاسی در تاریخنگاری وی، بازتاب خاصی پیدا میکند.
برای تحقق این هدف، پرسش اصلی زیر مطرح ميشود: اندیشۀ تقدیرگرایی در تاریخ بیهقی چگونه بوده است؟ پرسشهای فرعی مقاله نیز عبارتند از: بازتاب این اندیشه در پیوند با مسائل سیاسی چگونه بوده است؟ این اندیشه تحت تأثیر چه عواملی شکل گرفت؟ در پاسخ به این پرسشها، فرضیههای زیر مطرح شده است: بیهقی در تاریخنگاری خویش بهرغم بهکارگیری روش علمی و گاه خردورزی، علاوه بر اینکه بهنوعی، دچار دوگانگی و تناقض در سطح ظاهری تاریخنگاری خویش شده، عملاً نیز از اصل تعلیل و تحلیل بهره چندانی نبرده است؛ در نتیجه باعث دخالت دادن مشیت خداوند در پیدایش و شکلگیری حوادث میشود که این اندیشه در پیوند با مسائل سیاسی در تاریخنگاری وی، بازتاب خاصی پیدا میکند.