Abstract:
آزادی بیان یکی از نهادهای مهم در حقوق بین المل ل و عرف س یاس ی کنون ی جهان است. یکی از چال شهای جدی و حساس اسلام و غرب در چند دهه اخی ر، توه ین به نمادها و مقدسات اسلامی در مطبوعات و افکار عمومی غربی و دفاع دول تهای غربی از این امر، با استناد به نهاد آزادی بیان است. پرسش های اصلی ای ن است که اساسا آزادی بیان به چه معنا است؟ مبانی آن در حقوق بین الملل کدام است؟ آیا استثنائاتی برای آزادی بیان وجود است؟ فقه اسلامی با اتکا به قرآن و سنت در برابر آزادی بیان چه موضعی دارد؟ و براساس چه مبان ی و ارزش ها یی م ی توان ناروا یی و ممنوعیت توهین به مقدسات ادیان و مذاهب را تبیین کرد ؟ اگرچه آزاد ی بیان براساس مبانی گوناگون مستلزم ممنوعیت هرگونه سانسور و مجازات از سوی دولت هاست، اما عناوین اضرار، ایذاء و ایجاد نفرت مذهبی از استثنائات این نهاد حقوق ی بین الملل ی به شمار می رود. فقه اسلامی اجمالا نهاد آزادی بیان را پذ یرفته ، اما با استناد به دلائل درون دینی و غیر آن، دایرۀ آزادی بیان را به صورت محدودتری در نظر می گیرد.
Freedom of expression is one of the most important institutions in
international law and current world political custom. One of the serious
and sensitive challenges of Islam and the West in recent decades is the
insult to Islamic symbols and sanctities in the Western press and public
opinion, as well as the defense of Western governments against these
actions, citing the Freedom of Expression Foundation.
The main questions are; what does freedom of expression basically
mean? What are its bases in international law? Are there exceptions to
freedom of expression? According to the contents of the Qur'an and the
Sunnah of the Innocents (peace be upon them), what is the position of
Islamic jurisprudence regarding freedom of expression? On what basis
and values can the Inadmissibility and prohibition of insults to sacred
things against religions be explained? Although freedom of expression is
often subject to all kinds of censorship and punishment by governments,
the titles of harm or persecution of others and religious hatred are among
its exceptions in international law.
In general, Islamic jurisprudence has accepted freedom of expression, but
with reference to interreligious and other reasons, considers its scope as
more limited.
Machine summary:
مثلاً فرض کنید که براساس آزادیبیان، بیان غیراخلاقی سانسور و مجازات ندارد، اما در خصوص نمایش بدن این منع وجود دارد [و از آزادیبیان استثنا شده است؛ یعنی هم باید سانسور شود و هم اگر منتشر شد مجازات دارد] حال آیا ما اینجا استثنا بر استثنایی هم داریم یا نه؟ یعنی چه؟ یعنی امر قبیحی (پورنو و نمایش بدن زن) است، حقوق میگوید مجازاتش نکن (چون آزادیبیان است)، استثنا میگوید مجازاتش کن (چون به عفت عمومی و کرامت انسان آسیب میرساند)، یک امر سومی میآید و باز میگوید مجازاتش نکن (چون هدف از انتشار اعتراض به ظلم و شکنجۀ جنسی زندانیان توسط زندانبانان است).
در حوزه «گوینده» و «شنونده» بحث مهمی مطرح میشود و آن اینکه آیا محور آزادیبیان گوینده است یا شنونده یا هردو؟ یعنی کدامشان در موضوع آزادیبیان، مدخلیت دارد؟ چون اگر بگوییم «گوینده» و «شنونده» پس دولت باید حق دسترسی به بیان را هم فراهم کند.
یک بخشی از نفاق با بیان مشخص میشود؛ حالا کسی که حرفش را نزده من نمیتوانم بفهمم که دلش با ما است یا نه؟ یک بحث مهم دیگر ترتیبات اجتماعی است؛ یعنی چه کنیم که حداقل آثار را بر بیان افراد مترتّب کنیم؟ یعنی اینکه مردم چطور احساس آزادیبیان بکنند؟ ما یک تضییقهایی داریم که تضییقهای اجتماعی است، مثلاً شما میآیید در استخدام خودت روی حرفهای من حساب باز میکنی، یعنی میگویم تو آزادیبیان کنی و مجازات هم نمیشوی، ولی من هم آزاد هستم در استخدام و عدم استخدام، این هم میشود تضییقات اجتماعی.