Abstract:
در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران معمولا گروهها و قشرهای مختلفی تاثیر گذار هستند. این گروهها و قشرها بنا به شرایط و اقتضائات حاکم بر جامعه می توانند متفاوت باشند. در جامعه ایران از جمله مهمترین قشرهایی که در عصر جدید در تحولات سیاسی و اجتماعی کشور ایفا نقش داشته اند علما و روشنفکران بوده اند. علما نسبت به روشنفکران از سابقه بسیار طولانی تری در جامعه ایران برخوردارند. جامعه ایران در برهه های مختلف از لحاظ فکری و سیاسی متاثر از آنها بوده است. لکن در مورد روشنفکران باید عنوان داشت که سابقه حضور آنها به زمان آگاهی ایرانیان از عقب مانگی خویش و متعاقب آشنایی ایرانیان با غرب، بر می گردد. این قشر جدید نیز مانند علما تمام سعی و تلاش شان بر آن بود تا جامعه ایران را در مسائل فکری و سیاسی تحت تاثیر قرار دهند. علما و روشنفکران در این مسیر(یعنی اثر گذاری بر جامعه ایران از لحاظ فکری و سیاسی) نوعی تداخل مسئولیت پیدا می کردند. این تداخل مسئولیت می توانست سه نوع رابطه را میان آنها حکمفرما کند؛ تعامل و همکاری میان آنها، تقابل نسبت به همدیگر و سرانجام بی تفاوتی نسبت به یکدیگر.
ما در این نوشتار بر آنیم تا رابطه علما و روشنفکران را بر مبنای این سه نوع رابطه(تعامل، تقابل، بی تفاوتی) در مقطعی از تاریخ ایران یعنی از مقطع نهضت مشروطه تا پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. در نوشته حاضر از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بهره گرفته شده است. همچنین برای جمع آوری مطالب نیز تکیه اصلی بر منابع کتابخانه ای می باشد.
Machine summary:
این قشر جدید نیز مانند علما تمام سعی و تلاش شان بر آن بود تا جامعه ایران را در مسائل فکری و سیاسی تحت تاثیر قرار دهند.
ما در این نوشتار بر آنیم تا رابطه علما و روشنفکران را بر مبنای این سه نوع رابطه(تعامل، تقابل، بی تفاوتی) در مقطعی از تاریخ ایران یعنی از مقطع نهضت مشروطه تا پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم.
حال با توجه به این، ما در این مقاله سعی و تلاش مان بر آن است که نقش دو گروه از مهمترین گروههای دخیل در انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ایران، یعنی علما و روشنفکران را مورد بررسی قرار دهیم.
برای نشان دادن نقش علما در انقلاب مشروطه نیازی به کنکاش و جستجوی زیاد برای یافتن نشانه هایی که بتوان با استفاده از آن نقش آنها را در انقلاب اثبات کرد نیست بلکه تنها کافی است به تحولات صورت گرفته در جریان انقلاب و قبل از آن توجه نمود تا نقش این گروه به عینه مشخص شود.
گرچه درخواست تاسیس عدالتخانه بر طبق قوانین اسلام از سوی علما و نظام سیاسی مشروطه پارلمانی به سبک اروپا و بر طبق قوانین عرفی و غیر دینی از سوی روشنفکران، دو امر کاملا متفاوت بودند لکن در یک نقطه مشترک بودند و آن این بود که برای عملی شدن هریک از آنها نیاز به شکست رژیم حاکم وجود داشت.
شیخ فضل الله که خود از رهبران دینی مشروطه بحساب می آمد و تلاش زیادی در پیروزی این انقلاب داشت و حتی در گنجاندن اصول اسلامی در متمم قانون اساسی نقش پررنگی داشت، نسبت به روندی که از سوی مشروطه خواهان طی می شد اعلام خطر کرد.