Abstract:
چکیدهاین پژوهش به بررسی وضعیت قوم گرایی سیاسی در بین قوم تالش و تأثیر احساس محرومیت نسبی بر آن می پردازد. قوم تالش به دلیل تراکم شکاف قومی و مذهبی، مستعد قوم گرایی سیاسی و تقویت گرایشهای گریز از مرکز و مالاً تضعیف وحدت و همبستگی ملی است.این تحقیق، با استفاده از روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه انجام شده و جامعه آماری آن، کلیه افراد 15 سال و بالاتر در شهرستان های تالش نشین گیلان هستند و با استفاده از فرمول کوکران تعداد 480 نفر به عنوان حجم نمونه تعیین شده است. نتایج تحقیق در بخش توصیفی نشان می دهد که پاسخگویان پژوهش از احساس محرومیت نسبی در همه ابعاد در حد متوسط و از قوم گرایی سیاسی در سطح بالایی برخوردارند. بررسی آزمون فرضیه ها نیز نشان میدهد که هر سه متغیر احساس محرومیت نسبی سیاسی، احساس محرومیت فرهنگی و احساس محرومیت اقتصادی-اجتماعی با قوم گرایی سیاسی رابطه دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نیز نشان می دهد که احساس محرومیت نسبی فرهنگی بیشترین تأثیر را بر قوم گرایی سیاسی تالشان داشته است. در پایان با اتکا به یافته های تحقیق راهکارهایی برای کاهش قوم گرایی سیاسی و تقویت همبستگی ملی ارایه گردیده است.
The purpose of this study was to investigate the situation of political ethnicity and the effect of the feeling of relative deprivation among the Iranian Taleshi people. We collected the required data using a survey method and a questionnaire tool based on the research background and theoretical framework. The statistical population included all Taleshi individuals (aged 15 years and older) living in the cities of Guilan Province. Using the Cochran's formula, 480 people were determined as the sample size. The analysis of the descriptive part revealed that the respondents have a sense of relative deprivation in all dimensions at a moderate level and political ethnicity at a high level. Examination of the hypotheses showed that all the three variables of relative political deprivation, cultural deprivation and socio-economic deprivation are related to political ethnicity. The results of multivariate regression analysis also indicated that the feeling of relative cultural deprivation has the greatest impact on political ethnicity. At the end, solutions are presented based on the research findings to reduce political ethnicity and strengthen national solidarity.
Machine summary:
هرچند، مطالعات علمي دقيقي در مورد علت گسترش قوم گرايي سياسي در ميان تالش هاي ايران وجود ندارد؛ اما بررسي هاي ميداني نشان ميدهد، ساکنان اين منطقه به دليل مقايسه وضعيت اقتصادي، ســياســي، اجتماعي و فرهنگي خود با گيلک ها از يک طرف و مردم ســاير مناطق کشور از طرف ديگر، دچار نوعي احساس محروميت نسبي ميباشند.
(Mayerl, 2019 در مجموع بايد گفت ؛ نتايج بررسي ادبيات و پيشينه ي پژوهش نشان ميدهد، هرچند راجع به قوم گرايي سياسي و تأثير احساس محروميت نسبي بر آن در ميان اقوام مختلف ايراني، مطالعات و پژوهش هاي ميداني خوبي صـورت گرفته و نتايج اين تحقيقات ، دستاوردهاي مناسبي براي سياستگذاري و برنامه ريزيهاي سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي در جهت تقويت وحدت و همبستگي ملي در اختيار قرار داده ، اما عليرغم اهميت قوم تالش در ايران بويژه از حيث تراکم شکاف قومي و مذهبي در اين منطقه از کشور و توجه برخي از کشورهاي همسايه و منطقه به اين قوم در ســياســت هاي تفرقه افکنانه خود در ايران ، متأســفانه تاکنون پژوهش مستقلي در مورد قوم گرايي سياسي در ميان قوم تالش انجام نشده است .
بر اســاس يافته هاي اين پژوهش ، هرچه احساس محروميت نسبي سياسي، فرهنگي و اقتصادي-اجتماعي در تالش ها افزايش يافته ، ميزان قوم گرايي سياسي ايشان نيز افزايش يافته است .