Abstract:
زمانی که بحران بینالمللی به شرایط اضطراری رسیده باشد و موجبات ایجاد اصطکاک در موازین حقوق بینالملل و مفاد منشور را فراهم آورد، بازیگران بینالمللی با رویکردهای متفاوت و تفاسیر مختلف از بحران، تحتلوای حقوق بینالملل به مداخله در آن میپردازند. در دوران پسا وستفالیایی، نقش مؤثر قدرت و امنیت ملی در نظام بینالملل به پشتوانه توان نظامی، حقیقت کتمانناپذیر جامعه بینالمللی است؛ ازاینرو وضعیت حاکم بر سوریه، موجبات تقابل حفظ منافع ملی از یک طرف و رعایت هنجارهای حقوقی بینالمللی را از طرف دیگر فراهم کرده است. اما مسألهای که مطرح میشود این است که اقدامات جمهوری اسلامی ایران در سوریه بهلحاظ ابعاد حقوقی ـ امنیتی تا چه میزان مشروع و مطابق موازین حقوق بینالملل است. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی به تحلیل این مسأله پرداخته شده که فرضیه آن نشان میدهد، حضور نظامیان جمهوری اسلامی ایران، ارائه خدمات مستشاری به ارتش سوریه و همچنین هدف قراردادن مواضع داعش در خاک سوریه توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را میتوان در قالب دعوت به مداخله و دفاع مشروع تبیین کرد.
The International actors with different approaches and different interpretations of the crisis, intervene under the banner of international law when the international crisis when it reaches a state of emergency and causes friction in the norms of international law and the provisions of the Charter;. In the post-Westphalian era, the effective role of power and national security in the international system, backed by military might, is the undisputed truth of the international community. Thus, the current situation in Syria has led to a confrontation between the protection of national interests on the one hand and the observance of international legal norms on the other hand. But the question that arises is to what extent the actions of the Islamic Republic of Iran in Syria are legitimate in terms of legal-security dimensions and in accordance with the standards of international law. In this article, using a descriptive-analytical method, this issue is analyzed, which shows its hypothesis; The presence of the military of the Islamic Republic of Iran and the provision of advisory services to the Syrian army, as well as the targeting of ISIS positions on Syrian territory by the Islamic Revolutionary Guard Corps, can be explained in the form of calls for the intervention and legitimate defense.
Machine summary:
هرچند برخي دلايل امنيتـي بـراي تبيـين حضـور ايران در سوريه ازسوي نظريه پردازان روابط بين الملل مطرح شده بود؛ ازجمله اينکه در وهله اول سوريه را سدي در برابر نفـوذ سياسـت هـاي ضـدايراني غـرب در منطقـه غـرب آسـيا به شمارميآوردند، دوم اينکه کشوري هم مرز با حزب الله و رژيم صهيونيستي بود، سوم محل اتصال ايدئولوژي ايران اسلامي و ناسيوناليسم عربي محسوب ميشد و درنهايت ، محلي براي اتخاذ استراتژي دفـاع ـ تهـاجم ايـدئولوژيک بـود (سـيمبر و قاسـميان ، ١٤٣:١٣٩٣)؛ امـا مهم ترينُ بعد مسأله ، تبيين دلايل حقوقي حضور ايران در سوريه است که ميتـوان آن را در قالب دکترين دعوت به مداخله و دفاع مشروع ارزيابي کرد.
در اين قطع نامه به سه نکته مهم اشاره شده است ؛ اول ، اينکه عمليات تروريستي ٥ را در قالب حمله مسلحانه ٦ ماده ٥١ منشور مورد شناسايي قـرار داده اسـت ؛ دوم ، اينکـه در بنـد چهارم ، شوراي امنيت بيان ميکند که تروريست ها بايستي تعهدات بـين المللـي را بپذيرنـد که در غيراين صورت انتساب نقض ها و مسئوليت آن ها قابل طرح خواهد بود و سـوم ، اينکـه در بند پنجم ، از کشورها ميخواهد تا تمام اقدامات لازم را اتخاذ کرده و تلاش خود را براي پيشگيري و سرکوب داعش ، هماهنگ کرده و افزايش دهند.