Abstract:
نگرش مکتب گرا به ادبیّات از جمله مطالعاتی است که در حوزه ی تاریخ ادبی جای میگیرد. بررسی مؤلفان و آثار در یک بازه ی زمانی مشخص، کوششی است برای ایجاد نظم، انسجام و تداوم در مجموع های نامتجانس و سرشار از گسست. نوشتار پیش رو می کوشد تا افزون بر بررسی تعریف انگاره ی مکتب ادبی و دست یافتن به عناصر تشکیلدهنده اش، به مطالعه ی این اجزا در پیوند با تاریخ و زیبایی شناسی بپردازد. جستار حاضر در ادامه درصدد است تا با نگرشی انتقادی، عملکرد و پیامد چنین رویکرد گاهشمارانه ای را تحلیل کند. نتیجه اینکه مکتب گرایی و معیارگرایی، افزون بر تحمیل نگرشی تاریخی و ملی گرایانه به ادبیّات، کاملاً تجویزی و تقلیل گرا است و با محور قراردادن مؤلف رویکرد سببی را در مطالعات ادبی ترویج می دهد. هر چند هر مکتب ادبی، با توسل به انگاره ی آزادی، نوآوری و خلق امکانات جدید، در برابر مکتبی دست به طغیان می زند و داعیه ی آن را دارد که ادبیّات را از قیدها و بندهایش میرهاند؛ امّا سرانجام خود به زندان دیگری برای ادبیّات بدل می شود. معمولاً پیدایش هر مکتبی به مثابهی گسستی در ادبیّات شمرده می شود؛ اما تکرار، تقلید و تداوم از کارکرد زیباییشناختی مکتب جدید نیز می کاهند و آن را به زوال رهنمون می سازند. گویی ادبیّات هیچ قید و بندی را تاب نمی آورد و بی وقفه برای نیل به آزادی در تلاش است.
The schoolism approach in literature refers to those studies that are in the domain of literary history. The study of authors and their works in a specific time period is an attempt to create order, coherence and discontinuity in a heterogeneous set of discontinuity. The present research aims to investigate the idea of literary school and its composing elements, exploring the connection of these components with history and aesthetics. It also strives to analyse the performance and consequence of such a chronological approach in the light of critical perspective. The concluding words of the present study is that schoolism and standardisation, while dictating a historical and patriotic attitude on literature, is quite prescriptive and reductive which by centralising the author propagates the causal approach in literary studies. Although each literary school, by taking advantage of such ideas as freedom, innovation and creation of new possibilities, challenges and opposes the other schools, and claims to set literature free from its shackles and limitations, it will lead to another prison for literature. Normally, the advent of every new school is conceived and perceived as a break in literature. However, repetition, imitation and continuity reduces the aesthetic function of the new school, bringing about its fall, and seemingly suggesting that literature cannot tolerate any kind of limitation and restriction and is constantly and relentlessly at work to achieve its freedom.
Machine summary:
هـر چنـد هـر مکتب ادبي، با توسل به انگاره ي آزادي، نوآوري و خلق امکانات جديد، در برابـر مکتبـي دست بـه طغيـان مـيزنـد و داعيـه ي آن را دارد کـه ادبيـات را از قيـدها و بنـدهايش ميرهاند؛ اما سرانجام خود به زندان ديگري براي ادبيات بدل ميشود.
کافي است بـه بررسـي آثـاري که در حوزه ي رمـان نـو (البتـه اگـر بتـوان آن را يـک مکتـب بـه شـمار آورد) طبقه بندي ميشوند پرداخت تا به اصولي چون انتقـاد از رمـان واقـع گـرا، نفـي پيرنگ سنتي، حذف شخصيت و روان شناسي، حضور پربسامد اشـيا، خلـق يـک 1- Yves Stalloni 2- Mouvement 3- Courant 4- Masson صورت ادبي جديد براي توصيف پديدارشناسانه و عيني، ظهور اسطوره ها و عدم تعهد ادبيات برخورد (همان : ٥١٥-٥١٦).
شايد براي اين کـه بتـوان خاسـتگاه ديگـري بـراي شـکل گيـري تـاريخ ادبـي و تقسيم بندي ادبيات به مکتب هاي گوناگون پيدا کـرد بايـد ايـن دو پديـده را بـا مبحث آموزش ادبيات (نورمند،٢٠٠١: ١٨٠-١٨٣) نيز پيوند زد.
در حقيقت ، آنان بر اين باور بودند که شيوه ي خاصي را ابداع کرده اند که قادر است جنبه ي تاريخي ادبيات را مورد بررسي قرار دهد و برخلاف تاريخ ادبـي انگـاره ي صورت را مطالعه کند.
از ديگر پيامدهاي تقسيم بندي ادبيات به مکتب هاي ادبي گوناگون اين بـود کـه هرگونه تقسيم بندي، بازه ي زماني خاصي را در بر مـيگرفـت .