Abstract:
در مقاله حاضر به واکاوی لایههای جریانهای فکری- معرفتی مسلمانان در آسیای مرکزی میپردازیم و درصدد پاسخ به این سؤال هستیم که جریانهای اسلامی موجود در آسیای مرکزی به چه صورت است؟ در همین راستا مطالعه جریانهای اسلامی در آسیای مرکزی نشان میدهد که امروزه در دو لایه هویتی اسلامی که در میان جریانهای دینی حاضر در منطقه وجود دارد، شاهد تحولات قابل توجهی هستیم. یکی از این لایهها، شبکه طریقتی تصوف است که در سالهای اخیر رشدی چشمگیر داشته و در کانون توجه دولتهای منطقه قرار گرفته است و دومین لایه مربوط به اسلامگرایان تندرو است. این لایه هویتی، شرایطی متفاوت از لایه هویتی قبلی دارد. لایه مذکور توانسته متأثر از شرایط منطقهای و شرایط حاکم بر جهان اسلام، جبهه فراگیری را در مقابل دولتهای سکولار منطقه به وجود آورد. بررسیهای ما در این تحقیق نشان میدهد که بیشتر جریانهای اسلامی آسیای مرکزی فاقد هرگونه مرامنامه سیاسی و اقتصادی، طرح برای حاکمیت بهتر و ایجاد دولت اسلامی آیندهشان هستند؛ بااینحال همواره به دنبال هویت دینی و اجتماعی بر اساس قومیتهای مختلف در میان کشورهای مختلف آسیای مرکزی هستند تا از این طریق بتوانند به کاستیهای هفتادساله ناشی از تسلط کمونیستها بر این منطقه فائق آیند.
Machine summary:
بستر و خاستگاه شکل گیری جر یانهای اسلامی معاصر در آسیای مرکزی جریانها و جنبش های اجتماعی – سیاسی مختلف ، از همـان قـرون اولیـه ظهـور اسلام شکل گرفته است ؛ برخی از ایـن جریانهـا در فـراز و نشـیب ها تثیبـت شـده و گسترش یافته و در بازه زمانی طولانی مدتی به حیات خود ادامه داده و برخی دیگـر در برابر تلاقی با دیگر جریانهای فکری به افول گراییده اند.
سالیان متمادی سیطره شوروی بر کشورهای این منطقه ، باعث شده تا جریانهـای فکری - معرفتی در آسیای مرکزی ، به لحاظ بروز هویت و نیز کسب جایگـاه شایسـته خویش ناکام بمانند؛ اما با فروپاشی اتحاد جمـاهیر شـوروی ، حرکـت هـای جـدی و مناسبی برای پالایش هویتی ، تمدنی و اعتقادی در منطقه یادشده انجـام شـده اسـت ؛ ازاین رو می توان بیان داشت مطالعات قبل و بعد از فروپاشی شوروی نشان می دهد که بلشویک ها نتوانسته اند رشد و سیر تکاملی جریانهای اسـلامی را از آسـیای مرکـزی حذف نمایند.
اصلاحطلبان دینی معتقدند که شریعت ، عقل و استقلال معرفتی آن را به رسـمیت مـی - شناسد و در خارج از آن نیز دست کم به منزله یک روش فهم است ؛ با ایـن توضـیحات، می توان اسلام سیاسی رادیکال را با موضعی ایدئولوژیک این گونـه تعریـف کـرد: اسـلام سیاسی رادیکالی از نظر معرفت شناسی و نیز اندیشه سیاسـی و هسـتی شناسـی ، جریـان فکری ـ سیاسی است که به طور مشخص ، پس از دهه ۱۹۷۰ میلادی در جهـان اسـلام شکل گرفت و تمام فرایندهای حاکم بر جهان امروز را در عرصه های سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی و به طورکلی ، تمام حوزه های زندگی انسانی طرد و انکار کرده و با مراجعـه بـه قرآن و سنت و پرهیز از هرگونه تفسیر تاریخی از آن آموزه ها، جامعـه آرمـانی خـویش را معرفی می کند و پس از طراحی جامع و نظم آرمانی خود، برای تحقق چنـین جامعـه ای به کارگیری زور و خشونت و ترور را مجاز می داند.