Abstract:
در نگاشتههای فقهی، مسئله شکستگی بینی به شکلی ابهامآلود با فساد آن پیوند خورده است. همچنین در خصوص میزان دیه آن نیز اختلافنظر وجود دارد؛ برخی فقها معتقد به ثبوت ارش شده، اما مشهور بر این باورند که در فرض بهبود، یکدهم دیه کامل و در فرض عدم بهبود، دیه کامل پرداخت میشود. نظریه اخیر در ماده 593 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 به شکلی مبهم و مجمل انعکاس یافته است. صدور نظریههای مشورتی متعدد و رای وحدت رویه شماره 761 هیئت عمومی دیوان عالی کشور در تاریخ 2/8/1396 موید این ابهام است.
این پژوهش نشان میدهد که در هم تنیدن فساد بینی و شکستگی آن از سوی فقها و قانونگذار، علت بسیاری از این چالشهاست که منطقا وجهی ندارد و ضرورت دارد که این دو مسئله به صورت مستقل مورد توجه قرار گیرند. در همین راستا، نگارندگان با تکیه بر مبانی فقهی، جهت رفع ابهامات دیۀ شکستگی بینی به این نظریه گرویدهاند که چنین آسیبی میتواند مصداقی از هاشمه تلقی شود و در نتیجه بدون تفکیک فرض بهبود و عدم بهبود، یکدهم دیه کامل به آن تعلق گیرد.
In Islamic jurisprudential writings, the matter of the nasal fracture has associated with its defect in an ambiguous form. Also, there is disagreement about the amount of its diyya (Arabic: دیه; blood money that has to be paid for homicide and bodily injury when there is no retaliation); some Islamic jurists believe the establishment (Arabic: ثبوت thubut) of arsh (Arabic: ارش; the compensation specified to be paid by the offender to the victim or his heirs) but the well-known jurists believe that in the case of healing (recovery) one tenth of full diyya is paid and in the occasion of nonunion (nonhealing) full diyya is paid. The latter attitude has been expressed ambiguously and unclearly in Article 593 of Islamic penal code (enacted 1392). The issuance of the several advisory opinions and the Uniform judicial precedent no. 761 in Date 02/08/1396 is improved this ambiguity. This paper shows that the intertwinement of the nasal defect and its fracture by Islamic jurists and legislature is the cause of these multiple challenges and logically there is no reason for it. It is necessary to be considered these two issues independently. Accordingly, with relying on the jurisprudential bases for removing ambiguities from diyya of nasal bone fractures the authors have chosen this opinion that such damage is considered an instance of hashimah (if the bone itself has been fractured without dislocating) and consequently without differentia between the case of healing (recovery) and non-healing (nonunion), one tenth of the full diyya is paid.
Machine summary:
ثبوت ارش فقيهاني کـه در خـصوص شکـستگي بـدون بهبـود بينـي بـه ارش معتقـد شـده انـد، جملگي در خصوص فرضي که پس از شکستگي بيني ، اين عضو بهبود کامل مـي يابـد نيز به ارش قائل شده اند (موسوي خويي ، ۱۴۲۲: ۴۸۳/۴۲؛ طباطبايي حکيم ، ۱۴۱۵: ۳۰۶/۳؛ مکـارم شيرازي ، ۱۴۲۷: ۴۵۶/۳).
چنين برداشتي از ماده ۵۹۳ با برخي از نظريه هاي مشورتي اداره حقوقي قوه قـضاييه نيز منطبق است ؛ زيرا در آن ها تصريح شده که در ماده فوق ، چهـار حالـت کلـي بـراي شکستن استخوان بيني تصوير شده که عبارت اند از: ۱ـ شکستن موجب فساد و از بين رفتن ، بدون بهبود: ثبوت ديه کامل .
بـا وجود اين به نظر مي رسد که چنين نگرشي نمي تواند مقبول افتد؛ زيرا عـلاوه بـر فقـدان دليل بر توسعه حکم ستون فقرات به بيني ، بيني از جمله اعضايي نيست کـه شکـستگي آن ديه کامل داشته باشد تا بهبود کامل آن همانند ستون فقرات ، موجب ثبوت يک دهـم ديه کامل گردد؛ بلکه آنچه در خصوص بيني مي تواند موجـب ديـه کامـل تلقـي شـود، شکستگي همراه با فساد آن است نه صرف شکستگي استخوان آن .
تلقي فوق را دو اماره مهـم تأييـد ۲۱۱ مي کند: نخست اينکه فقها مسئله فساد بيني را ذيل مباحث مربوط به ديـه اعـضا مطـرح کرده اند و نه در ضمن مباحث ديه منـافع ؛ دوم اينکـه اگـر منفعـت بينـي از بـين بـرود و دوباره بازگردد، علي القاعده بايد ارش زوال موقت منافع پرداخت شود (موسـوي سـبزواري ، ۱۴۱۳: ۲۷۲/۲۹) نه ديه ؛ در حالي که بهبود کامل فساد بيني ، موجب يک دهم ديـه کامـل دانسته شده است .