Abstract:
پرسش از سرشت بومیسازی و زوایای آن، به پرسش از چیستی علم مرتبط است که همواره مورد توجه تاریخ و فلسفۀ علم بوده و واکاوی ابعاد آن، مستلزم جریانشناسی تاریخی مطالعات پسااستعماری و نقش آن در شکلگیری، تثبیت و استمرار گفتمان بومیسازی است. برای ارائه مفهومی دقیق از بومیسازی جرمشناسی و سرشتشناسی آن، از روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی و رویکرد انتقادی استفاده شده است. یافتههای حاصل از واکاوی تحلیلی مطالعه نشان میدهد که از یکسو، بومیسازی جرمشناسی، فرایند درونیسازی کنترل جرم با عقل ایرانی است و از سوی دیگر، سیاست و خطمشی علمی با هدف تولید ادبیات نظریههای بومی جرمشناختی و جذب گزینشی و انتقادی نظریههای جرمشناختی غربی، با هدف کارآمدسازی آنها برای کنترل جرممحسوب میشود. بنابراین نتایج تحلیلی نوشتار حاضر حاکی از آن استکه در بستر اجتماعی ایران، شکاف معناداری میان نظام معرفتشناختی و هستیشناختی جرمشناسی معاصر ایرانی با شاخصها و مؤلفههای جرمشناسی بومی وجود دارد.
The question about the nature of indigenization and its angles is related to the question about the nature of knowledge (‘ilm) which has been constantly observed by the history and philosophy of science and the analysis of its dimensions requires the historical current of the postcolonial studies and its role in the formation, consolidation and continuity of the indigenization discourse. To present an accurate concept of indigenization of criminology and its nature it has been applied the descriptive-analytic research method and critical approach. The research findings obtained from the analytic review shows that from one side the indigenization of criminology is a process of the assimilation of crime control with Iranian intellect and from the other side, it is considered a strategy and scientific policy aiming to produce the literature of the Indigenous theories of Criminology and the critical and proper selection of the western-originated criminological theories with aiming to streamline them for crime control. Therefore, the analytic results of the present writing indicate that there is a deep gap between the epistemological system and the ontological system of Iranian modern criminology and the parameters and components of the Indigenous criminology in the social context of Iran.
Machine summary:
ّ براي ارائۀ مفهومي دقيق از سرشت بومي سازي جـرم شناسـي و ضـرورت هـاي علـي انتخاب موضوع براي پژوهش حاضر، مقدمتا اشاره به چند نکته ضروري اسـت ؛ بـا ايـن توضيح که سيادت علوم طبيعي محض بر ساير معرفت هاي بشري با استفاده از روش شناسي کمي ، حسي و آماري ، امروزه کارآمدي و کارايي و قدرت تبيين و توضيح دهندگي خود را از دست داده و مدعاي سـهمگين مکتـب پوزيتيويـستي /اثبـاتگرايـي دايـر بـر نفـي تفاوت علوم طبيعي و اجتماعي ، انحصار روش شناختي و نظريـات عـام و جهـان شـمول ديگر رنگ باخته و حتي در بين اصحاب نحلۀ پوزيتيويستي هم اجمـاعي در ايـن مـورد ديده نمي شود و عينيت ، معنا و مفهوم ديگري در علوم اجتماعي پيدا کـرده و بـه جـاي نظريات جهان شمول ، «نظريه با برد متوسط »١ ارائه مي شود و متواضعانه اين ادعا مطـرح مي شود که به جاي ارائۀ نظريات کلان و جهان شمول ، بايد به «تجليل تفاوت هاي ملـي و محلي » (في ، ۱۳۸۹: ۱۳) پرداخت و از مرگ پوزيتيويست سخن راند و از علم پرسـتي و علم زدگي محض دوري جست .
از جنبۀ اول ، بومي سازي به معناي عام کلمه ، با سياست هـاي کـلان نظـام و توسـعۀ علمي گره خورده و اين امـر از زمـان تـصويب قـانون برنامـۀ چهـارم توسـعۀ اقتـصادي ، اجتماعي و فرهنگي مصوب ۱۳۸۳/۰۶/۱۱ به بعد شدت بيشتري يافته و بـا ابـلاغ مـتن الگـوي پايـۀ اسـلامي ـ ايرانـي پيـشرفت ، تـصويب نقـشۀ جـامع علمـي کـشور مـصوب ۱۳۸۹/۱۰/۱۴ شوراي عالي انقلابي فرهنگي ، پشتوانۀ رسمي و حـاکميتي پيـدا کـرده و به نوعي به مطالبۀ ملي تبديل گرديده و هر آينـه بـومي سـازي بـه معنـاي عـام و خـاص ، مصداق بارز توليد علـم و نقـشۀ راه توسـعۀ علمـي محـسوب شـده اسـت و کنـشگران ، محققان دانشگاهي و جرم شناسي هم ، مخاطب خاص اين مطالبه اند.