Abstract:
زمینه و هدف: فضای شهری از آنجا که کانون تجمع و تمرکز جمعیت و سرمایه است، همواره تجلی گاه قدرت سیاسی و اجتماعی نیز بوده است. بدین سبب است که جغرافیای سیاسی شهر در مطالعات ژئوپلیتیک، جغرافیای سیاسی و مباحث امنیتی با رویکردهای متنوع و بهصورت گسترده موردمطالعه و توجه قرارگرفته است. در مناطقی که با بحرانهای ژئوپلیتیک ریشهدار مبتلا هستند، کار ویژههای جغرافیای سیاسی شهرهای مرزی پرشمار و از اهمیت بالایی برخوردار است. نمود این مدعا در بحران برخاسته از کنشهای تروریستی و نقشآفرینی شهرهای مرزی درعا، کوبانی، موصل، شهرهای مرزی یمن و حتی شهرهای مرزی جمهوری اسلامی ایران، نمایان است.
روش: این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی، درصدد پاسخگویی به این مهم میباشد که جایگاه و کار ویژههای جغرافیای سیاسی شهرهای مرزی ایران بخصوص شهرهای مرزی استان سیستان و بلوچستان در ساخت جغرافیای بحران ملی بهوسیله اقدامات تروریستی و اتصال آن به جغرافیای بحران ژئوپلیتیک منطقهای چگونه است؟ یا به عبارتی کدام موضوعات، محورها، کمربندها و دالانهای فرهنگی، هویتی، اقتصادی، رفاهی و استراتژیک، جغرافیای سیاسی شهرهای مرزی استان سیستان و بلوچستان را، مکان هم پیوندی بحرانهای ملی با بحرانهای ژئوپلیتیک قرار داده است؟
یافتهها و نتایج: یافتههای پژوهش نشان از آن دارد که بنا به دلایل مختلف، جغرافیای سیاسی شهرهای مرزی از طرفی واجد پتانسیل تولید و تعمیق اقدامات تروریستی و بحران ملی بوده و از طرفی دیگر تحت شرایط خاص خود، بحرانهای ملی را با بحرانهای ژئوپلیتیک منطقهای پیوند میدهند. چنین فرایندی بدان سبب است که هرگونه ناآرامی و بحران سیاسی، که به دلیل نقشآفرینی و ماهیت خاص جغرافیای سیاسی شهرهای مرزی، به حساسیتهای فرامرزی پیوند بخورد، منجر به تغییر در موازنه قدرت راهبردی بازیگران همجوار شده و در قالب بحران ژئوپلیتیک درخواهد آمد
Background and Objectives: Urban space has always been a manifestation of political and social power, since it is the center of concentration and concentration of population and capital. This is because the political geography of the city has been studied and studied in various geopolitical studies, political geography, and security issues with a wide range of approaches. In areas that are subject to rooted geopolitical crises, the work of the geopolitical regions of the border towns is numerous and of great importance. This claim is evident in the crisis caused by the terrorist acts and the role of the border towns of Daraa, Kobani, Mosul, Yemen's border towns and even the border towns of the Islamic Republic of Iran.Method: This descriptive-analytic method attempts to answer this issue. How is the position and work of the special geographic features of the border cities of Iran, especially the border towns of Sistan and Baluchestan Province, in building the geography of the national crisis by terrorist acts and connecting it to the geography of the regional geopolitical crisis? Is? Or, in other words, which subjects, axes, belts and cultural, identity, economic, welfare and strategic angles, political geography of the border towns of Sistan and Baluchestan, place the interconnectedness of national crises with geopolitical crises?Findings and results: The research findings show that for various reasons, the political geography of the border towns has the potential to produce and deepen terrorist acts and the national crisis, and on the other hand, under its own circumstances, the national crises with regional geopolitical crises Tie up. Such a process is due to the fact that any political unrest and political crisis, due to the role played by the specific nature of the geography of the border towns, would bind transboundary sensitivities, would lead to a shift in the balance of strategic power of the neighboring actors and will take the form of a geopolitical crisis
Machine summary:
در رابطه با ايران ميتوان گفت که به طورکلي به توجه به شرايطي چند از جملـه ، پرشـماري ديدگاههاي ژئوپليتيک در فضاي پيراموني نزديـک ايـران، ماهيـت انقلابـي و ايـدئولوژيک نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران، دشمنيها و کينه تـوزيهـاي نظـام اسـتکبار جهـاني بـه ســرکردگي آمريکــا و هــم پيمانــان منطقــه اي آن و از طرفــي آمــار صــدمات، کشــتارها و رخدادهاي تروريستي در ايران نشان از آن دارد که ايران کشوري اسـت قربـاني تروريسـم ؛ گواه اين مدعا آن است که از سال ١٣٨٩ ـ ١٣٥٧، تعداد حملات تروريسـتي بـه ايـران ٤٨٦ حمله بوده است .
با اين وصف ، بنيادگرايي افراطي طالبان و القاعده که از زمان ضياءالحق در جهت حکومت کاملا اسلامي در پاکستان شروع و در پي آن زمينـه سـازي الحـاق افغانسـتان بـه پاکسـتان از طريق اين گونه جنايات بـود، گسـترش تفکـرات وهـابي بـا حمايـت عربسـتان در پاکسـتان، پراکنـدگي قـوم بلـوچ در ايـران و پاکسـتان و قسـمتي از افغانسـتان و تـلاشهـاي آنهـا در برهه هايي از زمان به منظور تشکيل کشور بلوچستان و پتانسيل هاي هم پيوندي اين عوامـل بـا وضعيت رايج در استان سيستان و بلوچستان، نشان از آن دارد که بحـرانهـاي ملـي و رونـق اقدامات تروريستي در شهرهاي مرزي ايران، امکان هم پيونـدي بـا بحـرانهـاي ژئوپليتيـک منطقه اي و تعميق و جلب جغرافياي حمايت و پشتيبان ميباشند.