Abstract:
ادعای اینکه عیسی جسم فیزیکی نداشته و مصلوب نشده است، اولین بار توسط شاخههای گنوستیک مسیحی، نظیر مانویانی که به شاخة مسیحیت ملحق شده بودند، مطرح شد. این امر تفاوتی اساسی بین مسیحشناسی مانوی و آیین سنتی مسیحی محسوب میشود. در این مقالة تحلیلی ـ کیفی، ابتدا خلاصهای از روند طرح تجسم الهی در پیکر عیسی مسیح بر اساس اناجیل و رسائل مسیحی، و سپس معرفی سه عیسایی که مانویان به آن باور داشتند، میآید. در ادامه، اثرپذیری متقابل این دو آیین در طرح تصویر عیسی بهعنوان نجاتبخش، بر اساس متون یافتشده از افریقای قرون اولیة میلادی بررسی شد. مباحثات اسپسگان مانوی با سنت آگوستین دربارة تجسم مادی یا الهی حضرت عیسی در هنگام آفرینش و تصلیب، با تکیه بر مطالب انجیل، نامههای پولس و متون مانویان، اساس تحلیل بود و نشان داد که روند شکلگیری مفهوم انتزاعی نجاتبخش، یک اثرپذیری دوسویه در بین مسیحیان و مانویان، در قرون نخست میلادی بوده است.
The claim that Jesus did not have a physical body and was not crucified was first made by Christian Gnostic denominations, such as the Manichaeans who joined the Christian denomination. This is the fundamental difference between Manichaean Christianity and traditional Christianity. This descriptive-qualitative article firstly summarizes the process of designing the divine incarnation in the body of Jesus Christ based on the Christian Gospels and Epistles, and then introduces the three Jesus that the Manichaeans believed in. Next, the interplay of the two religions in the design of the image of Jesus as Savior was examined based on the texts found in Africa in early centuries. The Manichaean debate with St. Augustine about the material or divine incarnation of Jesus at the time of creation and crucifixion, based on the Gospel, the Epistles of Paul, and the Manichaean texts, was the basis of the analysis and showed that the process of forming the abstract concept of salvation was a reciprocal influence among Christians and Manichaeans in the first centuries AD.
Machine summary:
مباحثات اسپسگان مانوی با سنت آگوستین دربارة تجسم مادی یا الهی حضرت عیسی علیهالسلام در هنگام آفرینش و تصلیب، با تکیه بر مطالب انجیل، نامههای پولس و متون مانویان، اساس تحلیل بود و نشان داد که روند شکلگیری مفهوم انتزاعی نجاتبخش، یک اثرپذیری دوسویه در بین مسیحیان و مانویان، در قرون نخست میلادی بوده است.
هدف از نگارش مقاله، پرداختن به روند تغییرات بازتاب تجسم مادی به الهی حضرت عیسی علیهالسلام ، بر اساس اناجیل در قرون اولیة میلادی و نشان دادن تأثیر اندیشههای مانوی با گرایش گنوسی در شکلگیری این تفکر بوده است.
اندیشة مانوی را میتوان در این نقطه خلاصه کرد که اساس آفرینش انسان، اهریمنی است و بدن، ماده و بخشی از جهان تاریکی است؛ ولی روح انسانی بخشی از انوار الهی یا نورالانوار است که در بدن محبوس مانده و برای رهایی روان باید جسم فدا شود و از توالد و تناسل جلوگیری بهعمل آید.
متقابلاً اسقف منطقة هيپون (سنت آگوستین) در مقالة «صليب شبح» (Croix de fantôme) به افشاگريهايش در مورد مسيح مرتدان (مانویان) ادامه ميدهد؛ اما در همین نوشته میتوان دید که فوستوس مصائب حضرت عيسي علیهالسلام را رسماً انكار نميكند (دکره، 2000، ص145): «ما اقرار ميكنيم كه او تنها در ظاهر رنج برده و حقيقاً نمرده است ]....
با استناد به مطالب يادشده، اثرپذیری مسیحیت (در روند تجسم مادی به انتزاعی مفهوم نجاتبخش) در قرون نخست میلادی، از فرقة گنوسی مانوی ـ که به مسیحیت گرویده، اما هنوز تحتتأثیر اندیشههای مکتب مانی بودند ـ مشهود است.